گفتم آهن دلی کنم چندی ندهم دل به هیچ دلبندی
سعدیا دور نیکنامی رفت نوبت عاشقی است یک چندی
السلام
سفری در پیش دارم. مدتی این صفحات به روز نمیشوند. چندی از مزاحمت ایمیلهای بنده در امان هستید.
نمیدانم کی بتوانم به این چند صفحه برسم و غباری بزدایم؟ و نمیدانم بار دیگر مجالی خواهم یافت تا به دنیای سحر انگیز وبلاگستان سری بزنم و اثری برجای گذارم یا خیر؟ همه چیز را به تقدیر میسپارم.
و باز هم السلام. این سلام وداع است، به رسم عرب ؛ یعنی: خداحافظ.
به خاطر دل علی(علیهالسلام) – اگر از حضرت زهرا (سلام الله علیها) بپرسیم:«چرا وصیت فرمودید که در تاریکی شب غسلتان دهند؟» شاید پاسخ دهند که نمیخواستم حضرت امیر (علیهالسلام) آثار جراحت را ببینند. در روایت است وقتی که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) گریهی سختی کردند، حضرت امیر (علیهالسلام) پرسیدند:«چرا گریه میکنی؟» دختر رسول الله (صلّیاللهعلیهواله) پاسخ دادند:«گریهام برای غمها و حوادث ناگواری است که بعد از من به شما میرسد» و حضرت امیر (علیهالسلام) جملهای گفتند که فقط از زبان مولا برازنده است:«گریه نکن! سوگند به پروردگار که این حوادث، در راه خدا، برایم کوچک است.»
علی (علیهالسلام) انسان کامل – داغی به عظمت رحلت جانگداز دختر رسول خدا (صلّیاللهعلیهواله) را فقط انسان کامل میتواند تاب بیاورد و چه کسی از حضرت امیر (علیهالسلام) برای پاداش صبر این مصیبت بزرگ، شایستهتر است؟!
دخترم با تو چه کرده بود؟ روز قیامت که میشود، جماعت فوج فوج میآیند. چهارده معصوم (علیهم السلام) جلو میایستند. پیامبر (صلّیاللهعلیهواله) با شخصی رو به رو میشود. فقط یک کلمه میپرسد، فقط یک کلمه! میفرماید:«دخترم با تو چه کرده بود؟!»
|
خبرگزاری فارس سه روز توقیف شد. آن هم در عجیبترین حالت و بدون مبنای حقوقی. اگر بر اصحاب رسانه و خبرگزاریها، رعایت اخلاق حرفهای ضروری است، بر عوامل قانون، اعم از: قانونگزاران، قضات، وکلا و مجریان، رعایت اخلاق حرفهای ضروریتر است!
اینکه شخصی ۲۰ دقیقه پس از نیمهشب با فارس تماس بگیرد و خبر توقیف ۳ روزهی یک خبرگزاری را اعلام کند، صدالبته حرفهای نیست. و اینکه هنوز هم به درستی معلوم نیست چه ساز و کاری باعث این تصمیم عجیب و غریب شده و چگونه اعضای هیئت نظارت بر خبرگزاریهای غیردولتی در نیمه شب حضور به هم رسانیدهاند، جلسه تشکیل دادهاند، خبرگزاری فارس را توقیف کردهاند و بلافاصله خبر را در خبرگزاری وابسته به وزارت ارشاد منتشر کردهاند، کاملاً غیرحرفهای و شبیه یک شبیخون پر رمز و راز است! اگر هم چنین فرض غیرمعقولی صحیح باشد و جلسهای در وقتی نامعمول تشکیل شده باشد، باید پرسید چه مسئلهی حیاتیای در میان بوده که خانمها و آقایان محترم، نصفهشبی اتاق جنگ تشکیل دادهاند و یک خبرگزاری پویا و اصولگرا را به اشد مجازات (بیش از این در وسعشان نبوده) محکوم کردهاند؟!
میگویند خبر جابهجایی احتمالی رئیس کل بانک مرکزی، باعث این برخورد شتابزده بوده است. مگر دولت محترم بارها و بارها چنین تغییراتی را نوآوری و در جهت بالارفتن سطح کیفی کابینه و دولت اعلام نکردهاند؟ مگر ریشهی بسیاری از مشکلات را در سیستم بانکی کشور نجستهاند؟ مگر از مدتها پیش احتمال جابهجایی در ریاست کل بانک مرکزی در رسانهها طرح نشده است؟ پس چگونه بهیکباره و عجولانه با فارس برخورد میشود؟ این همه اخبار دروغ و مغرضانه در خبرگزاریها پخش میشود و کسی حواسش نیست، آنگاه با خبرگزاریای برخورد میشود که همواره - بهدرستی و از روی عدالت – حامی دولت محترم بوده است!
داستان آن همه سوررئال و فراواقعیتگراست که شاید نتوان هیچگاه دلیل اصلی آن را یافت، اما یکی دو فرض موجود است: الف- نخست اینکه مقامی در وزارت ارشاد مشکلی با خبرگزاری فارس داشته و مترصد فرصتی بوده تا انتقام جویی کند (انشاء الله که این فرض منتفی است). ب- شخص محترمی که با ریاست محترم کل بانک مرکزی لابی محترمانهای داشته، خبر را در خبرگزاری فارس دیده است ؛ اگر چه این خبر در رسانههای دیگر هم بوده، اما آن شخص محترم چون از قوت و اثرگذاری خبرگزاری فارس درجریان(!) بوده، شخصاً و رأساً مقدمات و مؤخرات کار را فراهم میکند و بعد خودش هم رأساً با فارس تماس میگیرد و باقی قضایا. با توجه به اینکه کم و بیش با ساز و کار بخشهای نهاد ریاست جمهوری آشنایی دارم، این تصمیم نمیتواند از یک فرآیند سالم در آن نهاد محترم منتج شده باشد، لذا در چنین فرضی فقط میتوانیم بگوییم دیوانهای سنگی به چاه انداخته است که صد عاقل هم نمیتوانند آن را بیرون آورند!
پینوشت: ۱- از یازدهسالگی که ناخودآگاه داستانکی نوشتم و در کیهان بچهها چاپ شد، تا کنون قلم را غلاف نکردهام و سابقهی کار ِ اطلاع رسانی را نیز در کارنامه (بخوانید رزومه) دارم. در این مدت به جرئت میتوانم بگویم حرفهایتر، صادق و مخلصتر و اثرگذارتر از خبرگزاری فارس ندیدهام. ۲- در مورد این توقیف عجیب و غریب هم خبرگزاری فارس بسیار حرفهای و عاقلانه عمل کرد و نشان داد وقتی هدف انجام تکلیف و جلب رضایت پروردگار است، این ناملایمات به راحتی قابل هضم است. ۳- این ماجرا دستاوردهایی هم داشت که البته به مسبّبش جایزه تعلق نمیگیرد. کما اینکه وقتی مثلاً حضرت امام(ره) فرمودند که جنگ تحمیلی برای ما نعمت بود، کسی به صداّم پاداش نداد !!! ۴- یکی از دستاوردها این بود که اگر در آینده لازم باشد با رسانهای برخورد قانونی شود، کسی نمیتواند بگوید دولت با منتقدین نامهربان است و میتوان برخورد با فارس را مثال زد. اگر چه به اعتقاد بعضیها، دولت محترم برای حفظ وجهه تا کنون با منتقدین بیانصاف فقط ملاطفت و مهربانی پیشه کرده و اگر گاهی قاطعیتی هم هست، نصیب دوستان همدل گشته است!
۵- بد نیست ریاست محترم محبوب و مکتبی جمهوری اسلامی ایران، جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد، بر دیوانگان احتمالی گوشه و کنار نهاد ریاست جمهوری، اشراف داشته باشند، تا از تکرار «خطاهای دشمن شاد کن» جلوگیری شود.
لینکهای مرتبط :
- توقیف سه روزه خبرگزاری فارس با حکم وزارت ارشاد [لینک]
- توقیف سه روزه خبرگزاری فارس پایان یافت [لینک]
خوشبختانه محیط اینترنت در چند سال اخیر به خوبی با کاربران مؤمن و متعهد و انقلابی پوشش داده شده است. اگر چه نهادهای فرهنگی کشور نیز کم و بیش در این زمینه فعال هستند ؛ و اگر چه اشخاص یا مؤسسات خصوصی نیز سهم نسبتاً خوبی در این امر دارند، اما این کاربران خوش ذوق و هدف دار هموطن هستند که از روی علاقه و تعهد – و اغلب خودجوش – از این امکان بالقوه استفاده میکنند. چرا که نهادهای رسمی اغلب کارهای مقطعی میکنند و اشخاص حقیقی و مؤسسات خصوصی – بنا به اظهارات اغلبشان – نگاهشان بیش و پیش از هر چیز اقتصادی است که خردهای هم بر ایشان وارد نیست.
در میان وبلاگ نویسان، برخی بنا به نقاط قوتی که دارند شاخص میشوند و خواسته یا ناخواسته دوستان و دشمنانی برای خود پیدا میکنند. این گروه در مواجهه با مسائل گوناگون، گاه یادداشتی منتشر میکنند که خود به خود یک موج وبلاگی را ایجاد میکند. مطلب ایشان مانند سنگی که به برکهای فرود آید، امواج زیادی را ایجاد میکند و دغدغهی ایشان منتشر میشود. تفاوتی نمیکند که در متن یادداشت از همکاران وبلاگ نویس دعوت به نوشتن شده باشد یا خیر، مهمترین عنصر در ایجاد موج وبلاگی، دقت نظر و وقت شناسی وبلاگ نویس شاخص و میزان اهمیت موضوع طرح شده میباشد.
گاهی نیز موضوعی آن همه برجسته میشود که بدون اینکه کسی پیشگام باشد، وبلاگ نویسان به صورت خودجوش در آن باره مینویسند و پست ارسال میکنند. این مورد را میتوانیم با نام جنبش وبلاگی یاد کنیم.
اما مسئله این است که مدتی است وبلاگ نویسانی – اعم از شاخص یا غیر شاخص – در صدد ایجاد امواج یا جنبشهای مصنوعی هستند. بنده – به عنوان یک وبلاگ نویس صد در صد معمولی - شخصاً با این پدیده مشکل دارم. اگر چه همواره این حرکات – ولو مصنوعی – خالی از فایده نیست، اما اعتبار این نوع فعالیتها را بسیار پایین میآورد و به مرور ممکن است وبلاگ نویسان – به ویژه آنها که توانمندتر هستند – نسبت به عموم این نوع دعوتها بیتفاوت شوند.
من این امواج را به تکبیرهای میان سخنرانیها تشبیه میکنم. گاهی واقعاً جای تکبیر است، که اگر کسی فریاد بکشد تکبیر، اتفاق مبارکی رخ میدهد و موضع ناطق تأیید و تثبیت میشود. گاه آنچنان موضوع روشن است که ناخودآگاه دهها نفر شروع به تکبیر میکنند و گاه کسی برای طرح خود و یا حتی صادقانه و از روی موقعیت ناشناسی فریاد میزند «تکبیر» و نتیجه هم که معلوم است.
حالا تصور کنید شخصی که میخواهد فریاد تکبیر سردهد، پیشاپیش با دیگران هماهنگ کند و بگوید: «وقتی گفتم تکبیر سنگ تمام بگذارید» و دیگران هم بنا به رسم دوستی یا رودربایستی قبول کنند. اخیراً به این شیوه نیز موجهای وبلاگی ایجاد شده و طرف با زمینهچینی قبلی و برای اینکه یخ کار حسابی بگیرد، ابتدا با چند نفر هماهنگ میکند و آن چند نفر هم هر کدام با چند نفر هماهنگ میکنند و به شیوهی هرمی، یک مسیر مشخصی که تضمین شد، آن گاه توپ را در میکنند! به نظر نگارنده اگر موج، موج باشد و اگر موقعیت درست سنجیده شده باشد و اگر نوع فراخوان منطقی باشد، نیازی به این زمینهچینیها نیست.
مشکل دیگر قالب تعیین کردن برای موضوعات است. وقتی یک وبلاگ نویس برای پرداختن به یک موضوع، شیوه یا قالبی خاص را برمیگزیند، نباید همان شیوه و قالب را به دیگران هم تحمیل کند. دو مورد را مثال میزنم و امیدوارم این بزرگواران بر اینجانب خرده نگیرند. دو موج خوب و بهجا از دو وبلاگ نویس شاخص و با تجربه، که هر دو به ذوق وبلاگ نویسان عنایت نداشتند و هر دو قالب ِ نامه نگاری را پیشنهاد دادند. بنده شخصاً به نویسندگان هر دو وبلاگ ارادت مخصوص و بیشائبه دارم و اختلاف نظرهای موردی باعث نشده کمترین شکی در توانایی و اخلاص و سخت کوشی این دو عزیز داشته باشم و فراموش نمیکنیم که بحث ما در این یادداشت صرفاً موجهای وبلاگی است.
اینجانب صبر کردم موجهای اخیر تا حد قابل قبولی جلو برود تا بداندیشانی که از اختلاف نظر وبلاگ نویسان ارزشی شاد میشوند، سوء استفاده نکنند. لذا اکنون با فراغ خاطر میتوانم عرض کنم که از وبلاگ نویسان نیز انتظار میرود در هنگام دعوت شدن، پیش از موجی شدن(!) به خوبی فکر کنند و بهترین موضع را در پیش بگیرند. بنده وقتی برای شرکت در موج «نامهای به مسیح» (پیش از آغاز موج) دعوت شدم، عرض کردم که اگر قالب تعیین نمیشد، خوشحال میشدم برگ سبزی تقدیم کنم و دوست دعوت کننده، ضمن تأیید نظر حقیر گفت:«چون قول دادهام در موج شرکت میکنم و الا در مورد قالب حق با شماست».
به کوری چشم دشمنان، وبلاگ نویسان مسلمان، به ویژه جوانان عزیز کشورمان در صحنه هستند و محیط اینترنت را به میدان بزرگ تبلیغ دین مبین اسلام، پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی و حمایت همه جانبه از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران تبدیل کردهاند.
دعا بفرمایید.
اشاره: در برخی وبلاگهایم که عمر کوتاهی داشتهاند، گاه یادداشتهایی دارم که حیف است گم شوند. این گونه است که به وبلاگهای فعالم منتقل میگردند. مثل همین یادداشت ؛ با من باشید!
در صفحهی اصلی پرشین بلاگ میخوانیم:«... امروزه وبلاگنویسی محدودهی سنی خاصی ندارد و بچههای دبستانی تا استادان دانشگاه در این زمینه مشغول فعالیت و تولید محتوای فارسی هستند.» با این حساب هر کس پنج دقیقه وقت صرف کند و یک وبلاگ بسازد و سپس یکی دو پست (به عمد نمیگویم یادداشت یا مطلب) هم ارسال نماید، میتوانیم به او بگوییم وبلاگنویس.
به همین دلیل یک وبلاگنویس با یک وبلاگنویس برابر نیست. از طرفی یک کلیک با یک کلیک برابر نیست! طبیعی است که در دسترسترین ملاک ارزیابی وبلاگ، آمار بازدیدکنندگانش باشد؛ اما در عین حال که نمیتوانیم از این شاخص چشم بپوشیم، نباید فراموش کنیم که ممکن است یک وبلاگ کممخاطب بسیار بیش از یک وبلاگ پربیننده ارزش داشته باشد.
این معنا بسیار روشن است و مثال بسیار روشنتری هم به ذهن شما خطور میکند. دیگر همه میدانند که برای جلب کلیک کافی است عقل مکرّم را به مرخصی بفرستید و در وبلاگ به جوک و لطیفه و سکس (پوزش میخواهم) و فال و مقولههای زردی از این قبیل بپردازید. خوشبختانه(؟) تا دلتان بخواهد متن و تصویر و ترفند و فیلم و تنقّلات مجازی (کپیرایت این اصطلاح محفوظ است) در اینترنت موجود میباشد و میتوانید با رفرنس دادن از آنها استفاده کنید و یا اینکه حواس وجدانتان را پرت کنید و آنها را کش بروید.
مهمتر از همه اینکه بسیاری از کلیکها به دلیل غنا و حتی جذابیت وبلاگ نیست، بلکه به دلیل وقت صرف کردن بلاگر و نظر دادن در وبلاگها جلب میشود و از نوع نظرات هم میتوان فهمید که طرف از روی ادب یا رودربایستی آمده و به احتمال قوی (بر اساس شواهد) مطلب را هم نخوانده است.
این معنا خیلی روشن است، اما در مقام عمل خیلیها اشتباه میکنند. مثلاً گاهی مشاهده میکنیم که یک فعال اینترنتی (این هم کپیرایت دارد) تنها ملاکش برای ارزیابی یک وبلاگ، آمار بازدید آن وبلاگ است؛ به ویژه اگر از کلیکها ذینفع هم باشد! به عبارتی فراموش میکند که آمار شرط لازم است، ولی شرط کافی نیست!
گاهی نیز بلاگرها (به عمد نمیگویم وبلاگنویسان) شأن و جایگاه خود را فراموش میکنند و در مجادلات و بحثها یا با بزرگتر از خودشان بدرفتاری میکنند یا با کوچکترها وقت تلف میکنند! یعنی ناخودآگاه خود را با دیگر بلاگرها برابر میبینند. البته معمولاً شکل اول رایجتر است، یعنی خیلیها به صرف داشتن یک وبلاگ به خود حق میدهند که برای همه شاخ و شانه بکشند!
آنچه اهمیت دارد اصطلاح قشنگی است که در تعریف پرشین بلاگ آمده؛ منظورم «تولید محتوا» میباشد. شما در مقام ارزیابی وبلاگ خودتان و دیگران ببینید تا چه حد از خجالت این اصطلاح درآمدهاید؟!
نظرات شما (۱۴) لینک مرتبط: چند نوع نویسنده داریم؟ [+]
تعجب میکنم که چرا آن برادر یا آن خواهر ارزشی به شدت از ارسال ایمیل توسط بنده شکایت میکند؟ مگر امیر عباس جای چه کسی را تنگ کرده؟ مگر کدام مسئولیت را اشغال کرده که کسی آن را متعلق به خود میداند؟ مگر به جز دین و نظام جمهوری اسلامی و امام و شهیدان، امیر عباس از چیز دیگری مینویسد؟ مگر یادداشتهای پراکندهی او به اندازهی خودش و نسبت به عموم وبلاگها جذاب نیست؟ پس بعضیها چه مرگشان است؟! |