نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

علی لاریجانی از علی کردان می‌گوید


علی کردان - علی لاریجانی

در انتخاب کردان نقشی نداشتم: فکر می‌کنم واقعیت‌ها به مرور خودش را نشان می‌دهد زیرا میدان عمل و نقش آفرینیها روشن است. ایشان در زمان مسئولیت من در صدا و سیما پر کار و پر تلاش بودند. در لابه‌لای این اظهار نظرها بعضی از حقوق افراد هم ضایع می‌شود، اما به هر حال معرفی ایشان توسط رئیس جمهور انجام شد و در انتخاب ایشان من نقشی نداشتم.

من و رئیس جمهور از مدرک کردان بی‌اطلاع بودیم:ظاهرا رئیس جمهور هم از مدرک ایشان اطلاع نداشتند، بنده هم از این موضوع بی اطلاع بودم چون مدتی که ایشان در رادیو و تلویزیون کار می‌کردند، من می‌دانستم ایشان به عنوان معاون اداری مالی زحمت زیاد می‌کشد و هیچ وقت هم برایم مهم نبود که ایشان چه مدرکی دارند. در مورد اینکه ایشان مدرکشان را از کجا گرفتند نه تنها در مورد ایشان بلکه در مورد هیچ یک از مدیران سوال نکردم زیرا رئیس صدا و سیما پرونده کارگزینی تشکیل نمی‌دهد.

دلیلی برای کتمان نمی‌بینم: بعد از اینکه کردان از مجلس رای اعتماد گرفت، دیدم مطالبی در مورد مدرک ایشان مطرح می‌شود و به همین دلیل احساس وظیفه کردم که مطلب روشن شود، زیرا حق مجلس می‌دانستم که از درستی و یا نادرستی این موضوع آگاه باشد بنابراین به کمیسیون آموزش و تحقیقات ماموریت دادیم تا موضوع را بررسی کنند و آقای عباسپور با بررسی کامل موضوع گزارش خود را دادند و چون دلیلی برای کتمان چنین چیزهایی نمی‌دیدم این گزارش در مجلس قرائت شد.

کردان در جعل نقشی نداشته است: گزارش آقای عباسپور نشان می‌داد یک خللی در مدارک ایشان وجود دارد البته اینکه می‌گویند ایشان مدرکش را جعل کرده است درست نیست؛ زیرا کسی این مدرک جعل را کرده است و خود ایشان در این قضیه دخیل نبوده است، لذا در مورد مدرک دکترا اشکال به واسط بود نه خود ایشان.

کردان باید مجلس را مطلع می‌‌کرد: به نظر من یک نقصی هم در کار آقای کردان بود و آن اینکه ایشان حداقل باید مجلس را از این قضیه مطلع می‌کرد که این کار را نکرد. به هر حال ایشان خدمت هم کردند، این نقص را هم داشتند و نباید خدماتش را ضایع کرد. نقصی دیگر هم به شرایط بیرون وارد است که بعضی‌ها فضا را غبار آلوده می‌کنند، در عین حال مجلس حق دارد در این قضیه حساس باشد و این حساسیت ضعف مجلس نیست.

فقط نباید از مجلس متوقع بود: اینکه گفته می‌شود این موضوع مربوط به مجلس است باید بگویم که اولاً به دولت مربوط است؛ دولت ایشان را معرفی کرد مجلس هم وظیفه خودش را داشت در واقع یک شانس مجلس دارد و یک شانس دولت و نباید در این قضیه خللی به کسی شود. این توقع بلاوجه نیست ولی در این قضیه اول توقع از شخص ایشان است، توقع بعدی از دولت است و در مرتبه سوم توقع از مجلس است و فوری نباید سراغ مرتبه سوم رفت. بنابراین باید با یک عقلانیتی این مسئله حل بشود ضمن اینکه این توقع از مجلس را نفی نمی‌کنم.

استیضاح حق مجلس است: این موضوع در مجلس مطرح است من این حق را برای مجلس محفوظ می‌دانم، اما دلیلی ندارد برای حل این مسائل ابتدا سراغ نقطه آخر را بگیریم، اگر نقاط اول و دوم حل نشود نقطه سوم سرجایش است. نه تنها در مورد ایشان بلکه در مورد سایر وزراء هم استیضاح را حق مجلس می‌دانیم. طبق قانون استیضاح حق نمایندگان است و این حق سلب شدنی نیست.

نبش قبر سیاسی هم کراهت دارد ؟!

مشاور ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران، در نامهای سرگشاده، ضمن به چالش کشیدن سید محمد خاتمی، او را به دوئل تلویزیونی دعوت کرد. علی زارعی نجفدری در این نامه آورده است: 

دروغ بزرگ 

علیایحال،‌ از این مواضع و حرفهایتان اینگونه برداشت میشود که ظاهراً گذشتههای نزدیک را فراموش کردهاید و یا فکر میکنید مردم فراموش کردهاند. از اینرو یادآوری آن لازم به نظر میرسد: اینکه مردم را عوام و ناتوان از قدرت تشخیص و خودتان را قیم فکری مردم میدانید ، اینکه بیش از یک دهه بر طبل اصلاحات کوبیدید و خودتان را پرچمدار اصلاحات و دیگران را مخالف هرگونه اصلاح گری قلمداد نمودید ، اینکه معیشت را اولویت دست چندم مردم و دغدغهمندان معیشت مردم را پوپولیسم عنوان میکنید، اینکه آزادی را به گونه ای طرح میکنید که مطلق بودن آن را در اذهان متبادر مینماید ، اینکه دمکراسی [غربی] را امری لایتغیر و ناقدین لیبرال دمکراسی را غیر واقع‌بین می‌دانید، اینکه لوئیجرگه مدل افغانستان را بر تفکر مترقی و وحدتبخش ولایی کارسازتر میدانید، ‌اینکه بیانیه حقوق بشر تراوش شده از ذهن اندیشمندان قرون گذشته فرانسه را غیر قابل خدشه و ناقدین آن را غیرقابل تحمل ؛ و در مقابل برخی از احکام اجتماعی مسلّم دین را قابل نقد و ناقدین آنرا دارای ذهنی روشن و مستحق حمایت میدانید ، اینکه پروژه سراسر ابهام و بدون مبانی علمی " گفت‌وگوی تمدنها " را ظاهراً دوستان و همفکرانتان در جای دیگر ساخته و پرداخته نموده و از زبان شما بیان میشود و در پی آن به جای گفت‌وگو و تعامل و تعاطی صاحبان تمدن، شخصیتهای سیاسی به لابیگری و بدهبستانهای سیاسی میپردازند، اینکه طرح ساماندهی اقتصادی را حتی برروی کاغذ هم نتوانستید ترسیم کنید و درمقابل ، طرح تحول اقتصادی آماده اجرای دولت را موجب زیرسؤال رفتن عملکرد دوران مسئولیت اجرایی خود و جریانات فکری و سیاسی خود دانسته و غیرعلمی و غیرمنطقی آنرا مورد هجمه قرار میدهید ، ‌اینکه پس از سالها درگیریهای درون جناحی، هنوز در تعیین شیخ اصلاحات و رهبری اصلاحات گیر کردهاید، ‌‌اینکه دولت شما ( قوه مجریه نظام) در قالب اپوزوسیون نظام عمل کرده و در این اپوزوسیونیگری، فراکسیون اکثریت مجلس وقت را با خود همراه نموده و ساز خروج از نظام را کوک میکردید ، اینکه مقاومت مدنی در مقابل نظام را اندیشهای راهبردی و این مقاومت مدنی را نسخهای شفابخش برای مردم معرفی و ترویج نموده ودر نهایت با "نه" بزرگ مردم مواجه شدید ، اینکه راهبرد مجهول الهویه "جامعه مدنی" را در مقابل نظریه مترقی "جامعه ولایی" و "نظام اسلامی" قرار دادید، اینکه بین مقاومت مدنی این طرف آب و مقاومت ملّی آن طرف آب چه رابطه‌ی تئوریک و ارگانیکی وجود دارد؟، اینکه مسئول اجرایی و مجری تئوریهای نظام، خود به تئوری پردازی پرداخته و در هروله‌ی میان تئوری و اجرا فرصت سوزی را کارکرد اصلی خود نمودید ، اینکه هشت سال از عمر ارزشمند نظام را به جای کار و تلاش و اقدامات اجرایی، به گفتاردرمانی پرداخته و ‌فرصت سوزی نمودید، اینکه اندیشههای مترقی و تابناک حضرت امام خمینی(ره) را قابل نقد دانسته و تئوریهای دست چندم دهههای گذشته‌ی تئوری پردازان غرب را ترجمه و به مثابه وحی منزل به خورد جامعه دادید، اینکه برخی از شخصیت‌های نظام را عالیجنابان سرخپوش و یقه سفیدان ... عنوان نموده و بعداً در یک حرکت تلهپاتی سیاسی و چرخش تاکتیکی(نه استراتژیکی)، همان شخصیتها را ناجیان پروژه‌ی اصلاحات قلمداد نمودید، اینکه با ذرهبینهای قوی و دوربینهای چند مگاپیکسلی دنبال شکافهای قومیتی جامعه‌ی یکپارچه‌ی ایران اسلامی گشته و بر طبل قومیت گرایی نواختید، اینکه سعی در القای شبهه‌ی وجود انشقاق و تباین بین جمهوریت و اسلامیت نظام نمودید، اینکه در اجرای تئوری "فشار از پایین و چانه زنی در بالا" دوستان و همفکران شما غائلة 18 تیر سال 1378 را ساخته و پرداخته و اجرا نموده و سرشان به سنگ خورد و ... ، اینکه با شعار "تحمل مخالف"، مخالفین انقلاب و نظام وحضرت امام(ره) را در آغوش گرفته و حلوا حلوا کردید و در مقابل مخالفین و منتقدین داخل نظام بر خود را برنتابیده و با بدترین نوع ممکن برخورد نمودید، اینکه با شعار "چندصدایی" با جذمیّت و دگمیّت کم نظیر به مخالفت و برخورد با صداهای مغایر صدای خودتان پرداخته و در عمل ، تک صدایی را راهبرد محتوم جامعه نشان دادید، اینکه با شعار پلورالیسم و تکثرگرایی ، از یک طرف طمع دست یازی دشمنان بر جامعه را به لحاظ فکری، فرهنگی و سیاسی برانگیختید و از سوی دیگر در عمل با سربرآوردن هر جریان فکری و سیاسی مخالف و منتقد خودتان به مخالفت برخاستید

 

هرچند که همه و یا غالب این مباحث و مسائل از نظرها مرده و در تاریخ دفن شدهاند و طرح مجدد آنها به منزله‌ی نبش قبر نمودن آن است که البته کراهت هم دارد، ولی چه میشود کرد؟ وقتی که مواضع و صحبت‌های اخیر جنابعالی حکایت از این دارد که انگار گذشته فراموش شده و "مردم"، "جامعه" و "تاریخ" را فراموشکار می پندارید

 

مشاور ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران، سپس با طرح پرسشهایی از رئیس جهور اسبق، او را به مناظرهی تلویزیونی دعوت کرده و به سید محمد خاتمی گفته است: 

 

خوب میدانید که با پاک کردن صورت مسئله، مسئله حل نمیگردد؛ از این‌رو بنده بهعنوان کسی که به این مباحث آشنایی و اطلاع دارد، شخص جنابعالی را به یک مناظره‌ی آزاد تلویزیونی بهصورت حضوری دعوت مینمایم. مناظره‌ی آزاد از آن جهت که هم مباحث مطروحه در این نامه سرگشاده و هم مباحث دیگری که شما تمایل به طرح آن داشته باشید، طرح گردد ؛ و تلویزیونی از آن جهت که این مناظره به صورت چهره به چهره و زنده و شفاف، بدون تفسیر و تأویل و تحلیل دیگران، به پیشگاه مردم شریف عرضه گردد و قضاوت را به خود مردم بسپاریم

 

از هم اکنون می توان حدس زد که برخورد خاتمی و یاران کویر زدهی باران چیست و در هر صورت مردم مطمئن هستند که سید محمد خاتمی حاضر به مناظره نخواهد بود.

لیگ برتر فوتبال ایران

برخی دوستان توقع دارند در باره‌ی فوتبال و لیگ برتر، به ویژه استقلال و پیروزی (پرسپولیس‌تهران) هم بنویسم و فقط کمبود وقت مانع این کار می شود و الا همواره نکاتی برای گفتن هست. چقدر خوب بود وقت کافی داشتم و در باره‌ی مسائل انضباطی و جبهه‌گیری فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ و کمیته انظباطی به نفع یک تیم پرطرف‌دار می‌نوشتم. چقدر حیف شد که نتوانستم در باره‌ی محمد مایلی کهن بنویسم و صدور حکم عجیب و قرون وسطایی علیه او (محکومیت به ممنوعیت مصاحبه به مدت یک سال و جریمه نقدی فقط به دلیل بیان مطالب واقعی و ارائه نظرات کارشناسی). خوب بود در باره‌ی علی دایی و لابی‌هایش می‌نوشتم که اکثریت قریب به اتفاق از آن بی‌خبرند و معدود افراد مطلع هم یا ذی‌نفع‌اند یا محافظه‌کار و از این رو خبری درز نمی‌کند.

دلم می‌خواهد با تمام احترامی که برای باشگاه پرسپولیس و طرف‌داران تیم پیروزی قائلم، در باره‌ی قطبی بنویسم که فصل گذشته گفتم این سخنان اتوکشیده واقعیت شخصیت قطبی نیست و امسال دیدیدم که داور و بازیکن و خبرنگار و زمین و زمان را مورد تاخت و تاز قرار داد و اکنون در حالی ساکت شده که عمل‌کردش او را تا مرز اخراج پیش رانده است. حال که خیلی نکات را گفتم و نگفتم، اشاره کنم به اینکه «حق» هیچ‌گاه گم نمی‌شود و با هوچی‌گری و بداخلاقی نمی‌توان نتیجه گرفت. کما اینکه فتح‌الله زاده نتوانست و داریوش مصطفوی و قطبی هم نتوانستند و نخواهند توانست.

قطبی به زمین و زمان تاخت و داور را با بدترین الفاظ مورد نوازش قرار داد و مصطفوی هم همین کار را ادامه داد و حتی در برنامه‌ی زنده ۹۰ ، فحاشی تماشگران به داور را طبیعی دانست و آن را تأیید کرد و داور ارزشمند و پرافتخار کشورمان – یعنی مسعود مرادی – را به استعفا واداشت، اما چون گردش روزگار نهایتاً بر مدار حق است، نتیجه این شد که تیمش دچار بحران شد و دو شکست مفتضحانه در برابر ابومسلم و فولاد نصیبش شد و از رقیب دیرینه (استقلال تهران) عقب افتاد و این بار تماشاگران علیه خود او و قطبی شعار دادند! بازیگران و کادر فنی به باشگاه احضار شدند، اما مصطفوی خود به کجا باید احضار شود؟!

از این پس اگر عمری باشد و توفیقی، به عنوان حداقل کار ممکن، برنامه‌ی دیدارها و جدول لیگ برتر فوتبال (۸۸-۸۷) را با آخرین تغییرات در وبلاگ لیگ برتر [لینک] قرار می‌دهم. علاقمندان کافی است نشانی همان صفحه را داشته باشند. در پایان هر روز، که در آن بازی یا بازی‌هایی از لیگ برتر انجام شده باشد، وبلاگ لیگ برتر [لینک] به روز خواهد شد.

دعا بفرمایید.

شهد شیرین توبه

نماز جماعت مغرب و عشا به امامت حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(ره) در صحن حرم مطهر حضرت معصومه(س) فرصت طلایی‌ای بود که چون باد گذشت و مرا در حسرت درک لذت معنوی، فضای عطرآگین و معرفت عمیق آن باقی گذاشت. یک روز پس از نماز مغرب خدمت ایشان رسیدم و سؤالی پرسیدم. آن روزها در یک جلسه قرآن که در منطقه‌ای محروم برپا می‌‌شد صحبت می‌کردم و گاهی تلاش می‌کردم موارد را با بزرگان چک کنم. از ایشان پرسیدم:«گاهی جوان ظاهراً با عزم جدی و خالصانه توبه می‌کند، اما مدتی بعد باز همان گناهان را تکرار می‌کند، آیا توبه واقعی نبوده است؟!»

ایشان با لبخندی ملیح که طعم شیرین آن تا هنوز در ژرفای جانم باقی مانده فرمودند:«چرا؛ توبه واقعی بوده، اما شیطان قوی است. باید باز هم ناامید نشوند و توبه کنند و به خدا توکل کنند.» به گمانم اشاره‌ای هم به ملکه شدن اعمال داشتند و اینکه باید با تمرین و ممارست، اعمال نیک را ملکه (نهادینه) کرد.

در همان ایام این سؤال را از محضر آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) هم پرسیدم. یکی از شب‌های احیا در مصلای قم، در حالی که سخن‌ران شخصیت دیگری بود، بنا بود مراسم توسل به قرآن را ایشان به‌جا بیاورند. نامه‌ای خطاب به ایشان نوشته، پرسیدم:«آدمی چگونه باید به توبه‌اش وفادار بماند و از گناه دوری کند؟» نامه را به یکی از محافظین دادم و تأکید کردم هر گاه آقا تشریف آوردند، نامه را خدمتشان بدهید. حضرت آیت الله جوادی آملی وقتی در جایگاه قرار گرفتند، در حالی که سخن‌رانی در برنامه‌شان نبود، پس از مقدمه‌ای بسیار کوتاه، تنها گفتند:«گناه سمّ است! کسی که این را بداند حاضر نمی‌شود گناه کند و سم را وارد بدنش کند» و بلافاصله مراسم توسل به قرآن را آغاز نمودند. همین دو جمله، بهترین و تأثیرگذارترین مضمونی است که تا کنون شنیده‌ام.

دعا بفرمایید.

چکار دارید امام زمان (عج) کجا هستند؟!

مداحان محترم عادت دارند به هنگام توجه و توسل به حضرت حجت(عج)، مثلاً بگویند:«آقا جان نمی‌دانیم الآن در کربلایید یا در مکه هستید یا در جمکران یا در سهله ...» و سپس درخواست‌شان را عرض می‌کنند.

به ما مربوط نیست که حضرت حجت(علیه‌السلام) کجا هستند؛ اما بر اساس خاطره‌ای که بارها آن را نقل کرده‌ام [لینک]، اطمینان دارم که هر گاه یکی از شیعیان حضرت را صدا بزند و عرض سلام کند، ایشان پاسخ می‌دهند و با این عقل ناقص خودم و بنا به آنچه در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شاهد بوده‌ام، شک ندارم که هر گاه مجلس دعایی برپا شود و از معصومین(ع) تقاضا شود، ایشان در مجلس حاضر خواهند شد. پس به جای اینکه لفاظی کنیم و بگوییم نمی دانیم الآن کجا هستید و چه و چه، خوب است که عرض سلام و ادب داشته باشیم و ملتسمانه ایشان را به مجلس دعوت کنیم.

دعا بفرمایید.

- - -

مرتبط : دسته‌ی نمازشب‌خوان‌ها [لینک]

سکوت تلویزیونی ، نیاز خانواده‌ها

جعبه جادو

شبکه‌ها و برنامه‌های متنوع تلویزیونی، باعث شده که اعضای خانواده‌ها – به ویژه کودکان، نوجوانان و جوانان – به برنامه‌های متعددی علاقه و دلبستگی پیدا کنند و بیشتر ساعات حضور در منزل را به تماشای تلویزیون بپردازند. این مسئله باعث می‌شود که والدین و فرزندان، کمتر فرصت گفت‌وگو پیدا کنند. بسیاری از تجارب منتقل نمی‌شوند و فرزندان، بدون اینکه خود متوجه شوند، دچار برخی خلأهای عاطفی و ضعف‌های شخصیتی خواهند شد. چند نکته هم هست که نگرانی از تماشای افراطی تلویزیون را شدت می‌بخشد:

  • میزان رجوع به برنامه‌های آموزشی، علمی، آموزنده و مفید بسیار کم است و خانواده‌ها معمولاً بیش از هر چیز به برنامه‌های تفریحی و سرگرم کننده علاقه نشان می‌دهند.
  • از آنجا که برنامه‌سازان تا حدود بسیار زیادی فقط به کسب درآمد فکر می‌کنند و اغلب مدیران، راه‌بردشان «جذب مخاطب به هر قیمیتی» و «معطل نماندن آنتن ِ پخش به هر فلاکتی» هست، لذا نظارت دقیق و اصولی بر محتوای تولیدات سیما صورت نمی‌پذیرد و برنامه‌های سرگرم‌کننده معمولاً دچار بدآموزی‌های مهلک هستند.
  • فیلم‌های وارداتی با فرهنگ، اعتقادات، باورها و ارزش‌های کشور ما هم‌خوانی ندارد.
  • خانواده‌ها معمولاً برای زندگی روزمره‌ی خود برنامه ندارند و مشخص نکرده‌اند که بسته به نیازهای زندگی‌شان، در چه ساعاتی به چه کارهایی باید بپردازند، چه ساعاتی را باید مطالعه کنند و سرانجام چند ساعت از شبانه روز را می‌توانند به تماشای تلویزیون بپردازند.
  • استفاده از تلویزیون فرهنگ صحیحی ندارد. کودکان علاوه بر تماشای برنامه‌های مختص به خود، برنامه‌های بزرگسالان را نیز تماشا می‌کنند و گاهی عکس این مسئله هم اتفاق می‌افتد. به عبارتی انگار در خانه‌های ایرانی، تلویزیون درهرحال باید روشن باشد و از 8-7 شبکه‌ی فعال، یک برنامه باید انتخاب شود و تلویزیون نباید خاموش بماند! گویی اگر برای چند دقیقه تلویزیون خاموش باشد، چیزی در میان خانواده‌ها کم است!
  • گاهی هم برای انتخاب شبکه بین اعضای خانواده اختلاف و نزاع رخ می‌دهد که بدترین شکلش اختلاف بین والدین و فرزندان است.

همه‌ی اینها موجب می‌شود که ارتباط عاطفی و همچنین انتقال تجربه و دانش بین اعضای خانواده‌ها به حداقل برسد. برای رفع این معضل به یک عزم جدی و عمومی برای فرهنگ‌سازی نیاز است.

به نظر می‌رسد در درجه‌ی نخست خود خانواده‌ها باید به این باور برسند که لازم است در ساعاتی از روز سکوت تلویزیونی برقرار شود و گعده‌ی خانوادگی شکل بگیرد و در درجه دوم تلویزیون (سیمای جمهوری اسلامی ایران) باید به این فرهنگ سازی اهتمام ورزد. البته با توجه به آنچه بالاتر در مورد اغلب مدیران سیما گفته شد، این آرزو حالاحالاها دست نیافتنی می‌نماید؛ لذا بر اصحاب اندیشه و قلم، اساتید دانشگاه‌ها، نویسندگان و منتقدین فرض است که به این معضل بیشتر بیندیشند و برای رفع آن در حد توان و بضاعت خود اقدام کنند.

دعا بفرمایید.  

 

فراموش نشود: مواردی که به عنوان معضلات سیما آمده ، تنها مزید بر علت است و این مقاله بنا دارد تبیین کند که حتی اگر تمامی برنامه‌های تلویزیونی مفید و خالی از اشکال باشد، باز هم خانواده‌ها - در ساعاتی از روز - به سکوت تلویزیونی نیاز دارند!

خاتمی چه بیاید چه نیاید ...

اشاره: چندی است که پیرنگ یک یادداشت را آماده کرده‌ام ولی فرصت نگارش‌اش به دست نیامده. امروز دیدم که برادر ارجمندم، استاد حسین شریعتمداری به خوبی این معنا را پرورش داده است. با این حساب کافی است که همین سرمقاله را در وبلاگ قرار دهم.

 

 

 سید محمد خاتمی

برخی از شواهد و قرائن این احتمال را قوت میبخشند که آقای سیدمحمدخاتمی این روزها امید بسیار اندکی به رأی و حمایت نیروهای مؤمن و انقلابی دارد و در صورت کاندیداتوری برای ریاست جمهوری آینده- که هنوز محل تردید است- حامیان اصلی خود را بیرون از این دایره جستوجو میکند.این واقعیت تلخ با نیم نگاهی به پیامهای آشکار و پنهانی که این روزها آقای خاتمی برای طیف مورد نظر خویش می فرستد، به آسانی قابل درک است. برای توضیح بیشتر این نکته، نگاهی گذرا به گذشتهای نه چندان دور ضروری است. آقای خاتمی اگرچه در باورهای سیاسی- و بعضاً عقیدتی- خود با آموزهها و ارزشهای اسلامی و انقلابی زاویه داشت و به همین علت بلافاصله بعد از انتخاب به ریاست جمهوری، بسیاری از افراد و گروههای مخالف اسلام و انقلاب و دشمنان نظام اسلامی در داخل و خارج کشور به ایشان نزدیک شده، به ساختارشکنی ایشان علیه مبانی جمهوری اسلامی ایران چشم طمع دوختند؛ ولی آقای خاتمی در مواردی از بزنگاههای اصلی، با طیف یاد شده همراهی نکرد و دقیقاً از این نقطه به بعد، مجموعه‌ی ساختارشکنان (اعم از ضدانقلابیون داخلی و خارجی، محافل بیگانه و برخی از نیروهای استحاله شده در پوشش اصلاح طلبی) ناسازگاری با ایشان را آغاز کردند و پروژه‌ی عبور از خاتمی را کلید زدند. این پروژه یک پروژهی دو بعدی شامل «تشویق و تهدید» بود. تهدید به عبور از خاتمی و تشویق به جسارت برای ساختارشکنی.

ادامه مطلب ...

سینمای گلگیر عقب: اخراجی‌ها

پیش درآمد: نسخه آزمایشی این نقد، قبلاً در کتاب نیوز منتشر شده بوده بود.

بر همگان واضح و مبرهن است که سینما علاوه بر آنکه هنر هفتم و هنر هنرها بوده،‌ در شرایط خطیر کنونی از اهم امور نیز می‌باشد. به طوری که دشمنان ما با استفاده‌ی ابزاری از این ابزار گام های قشنگی در جهت تخریب فرهنگ فاخر ما برداشته‌اند. از جمله فیلم ضدایرانی،‌ ضدانسانی، فرهنگ ستیز و مخرب 300 که به زیبایی هرچه تمام‌تر فرهنگ 10000 ساله‌ی ایران عزیز را نابود کرد. لذا لازم است تا اصحاب قلم و اندیشه (خودمان و دیگران) ضمن توجه به این موضوع، اذهان عمومی را به سمت این هنر جلب نموده و با معرفی و ترویج فیلم‌های فاخر ایرانی موجبات رشد و تعالی فرهنگ ملت عزیز ایران اسلامی را فراهم آورند. پس مجدداً لذا ما در این مجال می‌کوشیم ضمن کارهای دیگری که می کنیم، به طور منظم دقیقاً هر چند وقت یک بار با معرفی فیلم‌های فاخر ایرانی اذهان عمومی را به سمت این فیلم‌ها جلب نموده و به سهم خود موجبات رشد و تعالی فرهنگ ملت عزیز ایران اسلامی را فراهم آوریم. 

نام فیلم: بزن بریم کی به کیه؟!

کارگردان: کار گروهی

جلوه‌های ویژه: هوارتا!

مدیر فیلمبرداری: برادر متعهدیان

موسیقی: استاد متفکریان

تهیه‌کننده: برادر کیسه ساز

بازیگران: خودتو با من چیکار داری؟،‌ کامبیز خلاف، جواد ترقه،‌ غلام شیشلول بند و فخرالدین صدیق شریف در نقش مثبت و یکی دوتا از تیکه های محل.

ادامه مطلب ...

توضیح کوتاه

بنا به احترام به دیدگاه برخی وبلاگ نویسان ارزشی که از این وبلاگ و از خودم برایم عزیزتر هستند، یادداشت «رؤیت هلال از دیدگاه حسینعلی منتظری» حذف شد. 

شایان ذکر است که تعدادی دیگر از دوستان ارزشی از یادداشت استقبال کرده بودند؛ اما آنچه مهم است اینکه این وبلاگ آن قدر برایم اهمیت ندارد که به خاطرش، خاطر چند وبلاگ نویس مؤمن و مخلص را مکدّر کنم. دعا بفرمایید.