نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

تفکر مقاومت و روحیه‌ی شهادت طلبی پیروز است

در این یادداشت بنا دارم فراتر از عملیات روانی به غزه و مقاومت و رژیم اشغالگر قدس نگاه کنم. این روزها یک نگاه تحلیلی هم همان خروجی‌ای را به دست می‌دهد که از کانال‌های مختلف سیمای جمهوری اسلامی ایران شاهد هستیم. اما این نگاه دقیق و تحلیلی خالی از فایده نیست. لطفاً همراه شوید. 

 

روحیه شهادت طلبی پیروز است

آیا رژیم صهیونیستی در جنگ غزه شکست خورد؟ پاسخ پرسش فوق هم مثبت است و هم منفی! از این نظر پاسخ منفی است که رژیم اشغالگر قدس با برآورد غلط و به دلیل شعور پایین و استراتژی غلط، اهداف بی‌ارزشی را برای خود تعیین کرده بود. از جمله اهدافی که اکنون رژیم صهیونیستی به آن رسیده است عبارت اند از:

«ایجاد بحران تغذیه و بحران دارویی در غزه، انتقام گرفتن از پشتوانه‌ی اصلی دولت حماس یعنی از مردم بی دفاع و زنان و کودکان، یک نوع قدرت نمایی کاذب در مقابل چشم جهانیان، به رخ کشیدن همراهی سازمان ملل با جنایت‌های خود، جلب کمک‌های جدید ایالات متحده، همراه کردن سران عرب با جنایت‌های خود و نفوذ در بخش‌هایی از باریکه‌ی غزه و زیر نظر گرفتن تحرکات مردم.» با این وجود، از زاویه دید سران رژیم پلید و منفور صهیونیستی، یک سلسله از اهدافشان محقق شده است.

اما رژیم صهیونیستی شکست خورد، چون مقاومت غزه و دولت مردمی حماس هنوز وجود دارند. دولت رژیم صهیونیستی آن همه شعور ندارد تا بداند کشتن زنان و کودکان و مردم بی‌دفاع ارزش نظامی ندارد و پیروزی محسوب نمی‌شود! این دولت نمی‌فهمد که تا مقاومت هست و تا پرچم اسلام در فلسطین و در غزه در اهتزاز است، مقاومت پیروز است. اگر این مقدار شعور داشت، آن گاه به صورت طبیعی می‌دانست که توان در هم شکستن مقاومت را ندارد. به عبارت صحیح‌تر، رژیم صهیونیستی توان از بین بردن روحیه‌ی مقاومت و تفکر مقاومت را ندارد و درست به همین یک دلیل ساده، رژیم صهیونیستی محکوم به نابودی است!

من می‌خواهم پا را حتی از این هم فراتر بگذارم، بیایید تصور کنیم رژیم اشغالگر قدس توان حمله به غزه و کشتن مردم این بخش از فلسطین را تا آخرین نفر دارد. بعد چه؟ پس از اینکه مردم غزه با روحیه مقاومت و با روحیه‌ی شهادت طلبی تا آخرین نفر در برابر متجاوزین ایستادند و به شهادت رسیدند، آنچه باقی می‌ماند تفکر پیروز و شکست ناپذیر «مقاومت در برابر ستم» است. این اتفاق را تاریخ به یاد دارد. آن گاه که حسین بن علی(ع) با علم به اینکه هیچ‌یک از او و یارانش از شمشیر خصم در امان نمی‌مانند، شهادت طلبانه به مقابله با دشمن پرداختند و سپس خون (بخوانید مقاومت) بر شمشیر پیروز شد و برای همیشه الگوی ظلم ستیزی و ذلت ناپذیری و آزادگی و مردانگی گردید.

البته در جنگ غزه چند شکست غیر قابل تصور دیگر نیز نصیب دشمن صهیونیستی گردید. از آن جمله می‌توان به اصابت پی‌درپی موشک‌های مقاومت به شهرک‌ها و تأسیسات رژیم صهیونیستی و همچنین رسوایی جهانی صهیونیست‌ها و بیداری مردم دنیا اشاره کرد. به نحوی که سوای از مخالفت‌های مردمی در آسیا و اقیانوسیه و افریقا، تظاهرات مردمی گسترده و پرشوری در قلب امریکا و اروپا به نمایش درآمد.

اجازه بدهید رژیم صهیونیستی، با شعور پایین خود، به تحقق چند هدف بی‌اهمیت دل‌خوش باشد؛ اما آگاهان دنیا می‌دانند که با تفکر مقاومت و روحیه‌ی شهادت طلبی‌ای که مردم فلسطین دارند، رژیم صهیونیستی و تفکر ظلم و تجاوز، محکوم به نابودی است.

پیام حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای به اسماعیل هنیه

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، در پیامی به آقای اسماعیل هنیّه نخست وزیر دولت قانونی حماس، با اشاره به شکست و خفت ارتش مجهّز رژیم صهیونیستی، در مقابل صبر و شجاعت و فداکاری مجاهدان دلیر و مردم مظلوم غزه تأکید کردند:«ایمان و ایستادگی شرافتمندانه‌ی شما و آحاد مردم غزه در برابر یکی از فجیع‌ترین جنایات جنگی تاریخ،‌ «آمریکا، حامیان رژیم صهیونیستی و خیانتکاران و منافقان امت اسلامی» را رسوا کرده است و ضمن به اهتزاز درآوردن پرچم عزت امت اسلامی، دشمن ضد بشر را هر روز دچار ذلت بیشتری خواهد کرد. متن پیام به این شرح است: 

 

حضرت آیت الله العظمی خامنه ای

بسم الله الرحمن الرحیم  

  

برادر مجاهد جناب آقای اسماعیل هنیّه  

  

سلام علیکم بما صبرتم

صبر بیست روزه‌ی شما و مجاهدان دلیر و از جان گذشته و آحاد مردم غزه در برابر یکی از فجیعترین جنایات جنگی جهان و تاریخ، پرچم عزت را بر سر امت اسلام به اهتزاز درآورده است. شما ثابت کردید که دل سرشار از ایمان به خدا و قیامت و روح منیع و عزیز مسلمانی که ذلت و تسلیم درباره‌ی ظلم و زور را بر نمیتابد، آنچنان قدرتی میآفریند که حکومتهای جبّار و مستکبر و ارتشهای مجهّز در برابر آن ناتوان و ذلیل اند.  

  

ارتشی که قدرت فداکاری و شهادت طلبی شما، آن را بیست روز است پای در گل، در پشت دروازه‌های غزه به خفت افکنده، همان است که ظرف شش روز بخشهای عظیمی از سه کشور عربی را زیر سیطره‌ی خود درآورد. به ایمان و توکل خود، به حسنظنّ خود به وعده‌ی الهی،‌ به صبر و شجاعت و فداکاری خود ببالید که امروز همه‌ی مسلمانان به آن میبالند. جهاد شما تا امروز آمریکا و رژیم صهیونیست و حامیان آنان و سازمان ملل و منافقان امت اسلامی را رسوا کرده است.  

  

امروز نه فقط ملّتهای مسلمان، که بسیاری از ملتهای اروپا و آمریکا حقانیت شما را از بن دندان پذیرفتهاند. شما همین امروز هم پیروزید و با ادامهی این ایستادگی شرافتمندانه، دشمن زبون و ضد بشر را باز هم بیشتر به ذلت و شکست خواهید کشاند. انشاءالله.  

  

بدانید که «ما وَدَّعَک رَبُّک و ما قَلی» و بدانید که «و لَسَوفَ یُعطِیک رَبُّکَ فَتَرضَی». انشاءالله با اینحال، حوادث خونین و فاجعهبار غیر نظامیان فلسطینی، بهخصوص کودکان مظلوم و معصوم، دلهای ما را غرق خون کرده است. حوادث ناشی از جنایتهای غاصبان فلسطین که هر روز چندین بار از همه‌ی کانالهای تلویزیونی ما پخش می شود، ملت ما را ماتمزده و عزادار ساخته است. اَعظَمَ الله لَکُم الجَزاء وَ عَجَّل لَکُم النَّصر، بدانید که وعده‌ی خدا راست است که فرمود: «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیز» و فرمود: «وَ مَن جاهَد فَانّما یُجاهِدُ لِنَفسه ...».  

  

خیانتکاران عرب هم بدانند که سرنوشت آنان بهتر از یهودیان جنگ احزاب نخواهد بود که خداوند فرمود: «و اَنزَلَ الَّذین ظَاهَرُوهُم مِن اَهلِ الکِتَاب وَ مِن صَیَاصِیِهم ...» ملتها با مردم و مجاهدان غزه اند. هر دولتی که بر خلاف این عمل کند، فاصله‌ی خود و ملّتش را عمیقتر میکند و سرنوشت چنین دولتهایی معلوم است. آنها نیز اگر به فکر زندگی و آبروی خود اند، باید سخن امیرالمؤمنین علیه السلام را به یاد آورند که فرمود: «المَوتُ فی حَیاتِکُم مَقهورین وَ الحَیاةُ فی مَوتِکم قاهِرین». به شما و مبارزان غزه و همه‌ی مردم مظلوم و مقاوم شما درود میفرستم و در کنار همه‌ی تلاشهایی که دولت جمهوری اسلامی ایران در حمایت از شما وظیفه‌ی خود دانسته است، شب و روز هم شما را دعا میکنم و صبر و نصرت را برای شما از خداوند عزیز قدیر مسئلت میکنم.  

  

و السلام علیکم و علی عباد الله الصالحین و رحمة الله و برکاته

سید علی حسینی خامنهای

18 محرم 1430

چرا به رژیم صهیونیستی حمله نمی‌کنیم؟

مقام معظم رهبری

در یادداشت «پاره‌ی تن اسلام را دریابید» [+] جمله‏ای آمد که در پی آن یک دوست به عدم ولایت پذیری بنده گله کرد. اگر چه در همان‏جا عرض شده بود که عمل به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب برای بنده واجب فوری است، اما در یادداشت بعد نیز توضیحاتی داده شد [+]. در آنجا آمد که آن جملات را به حساب شور جوانی(!) بگذارید. بعد چند تن از دوستان به باقی بودن این شبهه تأکید داشتند که چرا ما به رژیم صهیونیستی حمله نمی‏کنیم؟ مگر فلسطین خط مقدم تقابل اسلام با کفر و استکبار جهانی نیست؟ پس چرا مسئولین اجازه نمی‏دهند که به غزه برویم و دوشادوش برادران مسلمانان فلسطینی بجنگیم؟

پاسخ فقط یک جمله است و آن اینکه وظیفه‏ی ما حفظ اسلام است. اگر ورود جمهوری اسلامی ایران به نبرد با صهیونیزم، موجب حفظ اسلام شود، این کار قابل انجام است. در دیگر حالت، اگر حفظ اسلام جز با ورود جمهوری اسلامی ایران به نبرد با رژیم صهیونیستی مقدور نباشد، نبرد با رژیم صهیونیستی واجب خواهد بود. اما در شرایط فعلی این گونه نیست و از طرفی موقعیت جمهوری اسلامی ایران نیز، به عنوان هسته‏ی مرکزی مقاومت و استکبار ستیزی، باید حفظ شود.

رهبر معظم انقلاب در مورد ورود به نبرد فرمودند که این امکان برای ما نیست و تعبیر بسته بودن دست را استفاده کردند؛ اما در پاسخ آنها که حرکت دانشجویان و حضور اقشار مختلف را در صحنه و در فرودگاه‏های کشور، به تندروی و دوآتشه بودن تعبیر کردند، فرمودند که جوان‏های ما پرشور اند و این جوانان مثل همان جوانان دفاع مقدس هستند. بدین‏گونه، سخن امیر عباس مبنی بر شور جوانی، در بیانات رهبر معظم انقلاب در روز ۱۹ دی نیز آمد و تأیید شد.  پس عجیب نیست که یک رزمنده‏ی ۳۹ ساله، پیرانه‏سر، شور جوانی به سرش می‏زند و جوانان امروز ما، رفتار ۲۵ سال پیش امثال او را بروز می‏دهند. بار دیگر با قاطعیت و به دور از میدان دادن به نفس و گم شدن در بیراهه‏های لفاظی تأکید می‏کنیم که: 

رهبرا! از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن. 

 

  

رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم قم (۱۹ دی ۱۳۸۷): ملت ما در این قضیه، هم بیدارى و هم آمادگى خودش را نشان داد. من لازم است از همه‏ى ملت که در راهپیمایى‏ها و تظاهرات و شعارها موضع و عزم خودشان را نشان دادند، تشکر کنم؛ به‏خصوص از جوان‏هاى مؤمن و پرشورى که به فرودگاه‏ها - در تهران و بعضى جاهاى دیگر - رفتند؛ که ما را بفرستید. خوب، دست ما بسته است؛ دست ما بسته است! ما اگر می‏توانستیم آنجا حضور پیدا کنیم، لازم بود حضور پیدا کنیم و پیدا هم می‏کردیم؛ ما ملاحظه‏ى کسى را هم نمی‏کردیم؛ منتها امکان ندارد؛ این را همه بدانند. دولت جمهورى اسلامى و مسئولین جمهورى اسلامى هر کارى که ممکن باشد که کمک به آن ملت مظلوم باشد، می‏کند، تا حالا هم کرده، بعد از این هم خواهد کرد. منتها جوان‏هاى ما، جوان‏هاى پرشورى‏اند. این نسل، جوان‏هاى امروز ما با این کارشان نشان دادند که مثل همان نسل کربلاى۵ (که همین روزها، روزهاى یادآور خاطره‏ى کربلاى پنج است) و نسل والفجر۴ و عملیات خیبر و عملیات بدر اند. این جوان‏هاى امروز هم مثل همان جوان‏هاى بیست و پنج سال پیش، سى سال پیش آماده‏ى میدان ‏اند.

 پولى که دستگاه‏هاى جاسوسى و استعمارىِ دشمنان به بعضى از عناصر خودفروخته‏ى داخلى دادند که جوان‏هاى ما را منصرف کنند، تحلیل بنویسند و این آمادگى را خلاف حکمت و مصلحت وانمود کنند، هدر رفت. جوان‏هاى ما در همان جهتى حرکت می‏کنند که انقلاب و اسلام و امام حسین (علیه‏السّلام) ترسیم کرده است. این وضع کشور ماست. منتها در دنیاى اسلام بایستى ملت‏ها حضور خودشان، عزم خودشان را به طور مشخص نشان بدهند.

در خط امام(ره) بمانیم

به دوستان قول داده‌ام که در مورد شبهه‌ای که در یادداشت «پاره‌ی تن اسلام را دریابید» [+] ایجاد شد چند خط بنویسم. اما مطالعه‌ی این یادداشت قدیمی که در فتح المبین [+] ذکر شده بود خالی از لطف نیست. جالب است که در آن ایام برادری در وبلاگ خود مطلبی نوشته بود و در آن به شعار «از تو به یک اشاره - از ما به سر دویدن» ان‌قلت آورده بود. به گمانم به شعور حزب‌اللهی‌ها توهین شده بود و بدون اشاره به مطلب و تعریض به آن برادر، و در پوشش اعتراض به برخی از دوآتشه‌ها، این یادداشت قلمی شد. مطالعه بفرمایید تا در یادداشت بعد از شبهه‌ی مورد نظر بنویسم و توضیح دهم که چرا ولی امر مسلمین، در ارتباط با حمله به اسرائیل، تکلیفی ارائه نکرده‌اند. 

 

 رهبرا! از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن 

دوره زمانه ی عجیبی شده. حزب اللهی هم حزب اللهی های قدیم. کافی بود ولی فقیه اشاره ای کند و آنها سرشان را تقدیم کنند. معنای ولایت فقیه را با گوشت و پوستشان درک کرده بودند و این اعتقاد تا عمق وجودشان ریشه دوانده بود. اما اکنون گاهی می بینیم کسانی که خود را حزب اللهی می دانند از ولی فقیه زمان هم جلوتر هستند. ایشان می فرماید که مذاکره با امریکا مفهومی ندارد و نشست عراق فقط برای تذکر وظایف اشغالگران و آن هم فقط در ارتباط با مسائل عراق است، اما برخی فریاد وا اماما و وا اسلاما سرمی دهند. اینها که می گویند وا اماما یادشان رفته که حضرت امام خمینی(ره) فرمودند :« پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به این مملکت نرسد»! حضرت امام (ره) نگفتند پشتیبان من باشید، بلکه ایشان به ریسمان محکم تشیع علوی، یعنی ولایت فقیه، رکن رکین جمهوری اسلامی ایران اشاره کردند. اگر کسی واقعاً مرید امام(ره) باشد، اکنون تمام حواسش به رهنمودهای رهبر معظم و آگاه خواهد بود.

کسی که ولایت فقیه را بشناسد و این معنا را درک کرده باشد، بدون شک شعارش این خواهد بود که «از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن.» و این به معنای آن نیست که رهبر معظم انقلاب مطالب را اشاره وار بیان می کنند، معنی این شعار – بفرمایید این حقیقت – این است که یک اشاره از ولی فقیه کافی است تا هر چه داریم در طبق اخلاص بگذاریم و تقدیم کنیم، چون اطاعت از ولی فقیه واجب فوری است. و مباد که خود را در بیراهه های نفس و کج راهه های لفاظی گم کنیم!

پی نوشت: رهبر معظم انقلاب در این زمینه فرموده اند: مذاکره با این دولت با منطق قوی مردود است و آنچه که مسئولین ما درباره مذاکره گفتند این است که آمریکا به وظایف خود به عنوان اشغالگر عمل نمی‌کند و راه استقرار امنیت در عراق را نه تنها سد کرده است بلکه علیه دولت منتخب عراق نیز توطئه می‌کند تا آنرا سرنگون کند. ما نسبت به مسائل عراق بی تفاوت نیستیم و مسئولین ما می‌خواهند با مسئولین آمریکایی بنشینند و این مسئولیت را به آنها یادآوری کنند ... مسائل عراق ربطی به آمریکا ندارد، ربطی به ما نیز ندارد ما فقط درباره امنیت عراق مذاکره می‌کنیم. (لینک)

خبر بی بی سی [لینک]
همراه با امام (ره) [لینک]  

نظرات در وبلاگ فتح المبین [14]

خط خون

خط‌ با خون‌ تو آغاز می‌شود

از آن‌ زمان‌ که‌ تو ایستادی‌

‌دین‌ راه‌ افتاد

و چون‌ فرو افتادی‌

‌حق‌ برخاست‌

تو شکستی‌

و «راستی» درست‌ شد

و از روانهِ‌ خون‌ تو

‌بنیان‌ ستم‌ سست‌ شد.

در پاییز مرگ‌ تو

‌بهاری‌ جاودانه‌ زایید

‌گیاه‌ رویید

‌درخت‌ بالید

و هیچ‌ شاخه‌ نیست‌

‌که‌ شکوفه‌ای‌ سرخ‌ ندارد

‌و اگر ندارد

‌شاخه‌ نیست‌

‌هیزمی‌ست‌ ناروا بر درخت‌ مانده‌

ادامه مطلب ...

موشک‌های سرگردان کجا هستند؟

موشک شهاب ویژه ی  تل آویو

در سال‌های دفاع مقدس، وقتی دولت کویت به کمک صدام ملعون شتافته بود و جزیره‌ی بوارین را نیز در اختیار قرار داده بود، موشک‌هایی که معلوم نبود از کجا شلیک شده‌اند، سکوهای نفتی و کشتی‌های کویت را مورد هدف قرار می‌داد. در آن زمان هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه‌ی تهران، از این موشک‌ها با اصطلاح موشک‌های سرگردان یاد می‌کرد. آن زمان ما نه موشک‌های رادارگریز داشتیم و نه موشک‌های بالستیک و به راحتی مختصات جغرافیایی سکوی پرتاب موشک‌ها قابل شناسایی بود، اما امریکا نتوانست غلطی بکند و آب از آب تکان نخورد.

به لطف خدا و از ثمره‌ی خون شهیدان و جانفشانی‌های ملت ایثارگر، اکنون به توان موشکی بالایی دست یافته‌ایم و پیشرفته‌ترین سامانه‌ها و جدیدترین تکنولوژی‌ها را در اختیار داریم. حالا تل‌آویو به موشک‌های سرگردان چشمک می‌زند و پرسش ما این است که: موشک‌های سرگردان کجا هستند؟

ای رهبر آزاده آماده‌ایم آماده

در یادداشت قبل [+] گویا بلد نبوده‌ام منظورم را برسانم و یک دوست ارزشی گوشه‌ای از مطلب را جسارت به حضرت آقا تشخیص داده‌اند. باید عرض کنم که بنده مرید محض مقام معظم ولایت هستم و رفتار من در برابر منویات حضرت ایشان مصداق «از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن» است. امیر عباس غلط بکند مثقال ذرةٍ در برابر اراده‌ی رهبر معظم انقلاب عرض اندام کند.

در یادداشت قبل امیر عباس خواسته است بگوید ما آماده‌ایم، اما بلد نبوده، گویا پیرانه سرش عشق(شور) جوانی به سرافتاده و جملاتی ردیف کرده که بعضاً متشابه بوده است. شما به بزرگی‌تان ببخشید، من غلط کردم.

دعا بفرمایید.

پاره‌ی تن اسلام را دریابید

حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) فلسطین را پاره‌ی تن اسلام خواندند. حالا این پاره‌ی تن اسلام توسط شیطان صهیونیستی در حال پاره پاره شدن است. چرا ما نمی‌توانیم از اسلام دفاع کنیم؟ این راه‌پیمایی و شعار و دعا و سلام به مبارزان فلسطینی را که همه‌ی دنیا بلدند. این محکوم کردن صهیونیست‌های متجاوز که در همه جای دنیا در حال انجام است. پس ما چه می‌کنیم؟ اگر بنا بود بنشینیم و تماشا کنیم که رژیم طاغوت برایمان بس بود! مگر شعار ما این آیه‌ی قرآن عظیم نیست که «و اعدّوا لهم ماستطعتم من قوه»؟ آیا قوای ما برای حفظ خود است یا برای حفظ اسلام؟ اگر برای حفظ خود است که نباید دم از اسلام بزنیم و اگر برای حفظ اسلام است پس چرا دست روی دست گذاشته‌ایم؟

چرا رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام می‌گوید غزه نیاز به سرباز ندارد و باید حمایت تسلیحاتی و تبلیغاتی و سیاسی صورت پذیرد؟ تازه کجاست حمایت تسلیحاتی؟ چرا همین شعار هم عملی نمی‌شود؟ رئیس جمهور ما چه می‌کند؟ آیا سخنان آتشین برای حفظ اسلام کافی است؟ اگر کافی بود که حضرت رسول الله و امامان معصوم(علیهم صلوات الله اجمعین) به جای جهاد با کفار و منافقان فقط سخن‌رانی می‌کردند.  نه خیر. غزه امروز نیازمند به کمک برای بقاست. فلسطین امروز نگاهش به مسلمانان است و باید گفت که «اسلام امروز چشمش به مسلمانان است». این‌جانب به عنوان کسی که شور و احساس جوانی را پشت سرگذاشته، دوست دارم عاقلانه توجیه شوم که چرا به جای دفاع از اسلام، برای بقای خود مجاهده می‌کنیم. چرا دفاع از اسلام به مصلحت نیست؟ چرا دفاع از مسلمانان مظلومی که به خاک و خون کشیده می‌شوند خجالت دارد؟ چرا از توجیه ملت خود برای همراهی با مبارزان فلسطینی ناتوانیم؟ آیا دشمن در جنگ روانی موفق بوده است؟ آیا ما که دم از حمایت تبلیغاتی می‌زنیم، در دام تبلیغاتی کفّار آچمز شده‌ایم؟ این بار من دوست دارم رهبر معظم انقلاب – که عمل به رهنمودهایشان برای بنده واجب فوری است – مرا توجیه کنند که چه می‌کنیم؟ چرا پاره‌ی تن اسلام قطعه قطعه می‌شود و ما نمی‌توانیم کار مهمی انجام دهیم؟ چرا نمی‌توانیم فلسطین را نجات دهیم در حالی که قدرتش را داریم؟ چرا؟!!!

ویزای بهشت برای ۱۰ اثر برگزیده دفاع مقدس

مجموعه داستان ویزای بهشت 

دفتر ادبیات و هنر مقاومت با همکاری دفتر ادبیات پایداری حوزه هنری، همزمان با سی‌امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۰ کتاب برگزیده را معرفی کرد. به گزارش فارس، به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، این آثار به وسیله هیاتی متشکل از محسن کاظمی ، حمید قزوینی و سعید فخرزاده انتخاب شدند.

«پرونده ۳۱۲» و «خیابان پیر» نوشته اکبر صحرایی، «یاسر یاسر احمد» نوشته بیژن کیا، «فشنگ های مشقی» ، «وقتی ماه طلوع می‌کند» نوشته رضا قلی‌زاده علیار، «با جام های شوکران» نوشته عبدالمجید نجفی، «آقای فرماندار» نوشته حسین فتاحی، «ویزای بهشت» نوشته عباس جعفری مقدم، «پلاک های بی‌سر» مجموعه نویسندگان و «شیشه‌های گلاب» نوشته علی اکبر ترابیان آثار برگزیده هستند که در قالب داستان کوتاه، بلند و خاطره منتشر شده‌اند.

منبع: کتاب نیوز [+]

پیشنهاد نامحرمانه: همایش بین المللی غزه در تهران

نگاه غزه به دکتر احمدی نژاد است

رژیم سفّاک صهیونیستی با وحشی‌گری بی‌نظیر خود به کشتن مردم بی‌دفاع غزّه ادامه می‌دهد و افکار عمومی جهان بر این فاجعه تمرکز ندارد.

از این رو به دولت مکتبی پیشنهاد می‌شود که با تبلیغات گسترده، همایشی بین المللی را با موضوع غزّه و ابعاد فاجعه‌ی انسانی و جنایات رژیم صهیونیستی، در تهران برپاسازد و پیشاپیش اعلام شود که دکتر محمود احمدی نژاد، ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران در آن سخن‌رانی خواهد کرد. در این صورت توجه رسانه‌ها جلب خواهد شد و پیام مظلومیت مسلمانان فلسطینی غزه به گوش جهانیان خواهد رسید و مردم دنیا خواهند فهمید که زنان و کودکان غزه از بدیهی‌ترین حقوق انسانی محروم هستند. باشد که تغییرات مثبتی در باریکه‌ی غزه صورت پذیرد.

ناگفته پیداست وقتی جدی‌ترین یاور فلسطین اشغالی، جمهوری اسلامی ایران است، شایسته است که در این مقطع جدی‌ترین حمایت را از مردم غزه انجام دهد.  

این جانب به عنوان یک بسیجی ایرانی، از اینکه به جز نوشتن نمی‌توانم تلاش مفیدی انجام دهم شرمنده‌ام و حال خوبی ندارم. لازم است هر چه از دستمان برمی‌آید انجام دهیم؛ شاید فردا که فاجعه‌ی انسانی به دست شیطانی صهیونیست‌ها تکمیل شود، اندوه و حسرت سودی نداشته باشد.

رهبر معظم انقلاب: به این فیلم (اخراجی‌ها) نکته دارم

پیش‌درآمد: با سلامی از سویدای دل به محضر مبارک و نورانی حضرت حجت(علیه السلام) و سلام و درود به روح پرفتوح امام راحل و شهیدان گران‌قدر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس (رضوان الله علیهم اجمعین).

حمید داود آبادی را دوست می‌دارم. طول و تفصیلش بماند. در این مجال می‌خواهم به روایت ایشان از دیدار با مقام معظم رهبری بپردازم که بنا به هر دلیل پس از نگارش، از وبلاگش و از سایت ساجد حذف گردیده است و در پست پیشین همین وبلاگ نقل شده است.[+] داودآبادی در این روایت اشکالی را که رهبر معظم انقلاب به فیلم اخراجی‌ها وارد دانسته بودند سانسور کرده است. بنا ندارم به اخبار محرمانه رو بیاورم، بلکه فقط با توجه به یادداشت داودآبادی چند خط قلمی می‌شود. امیدوارم دوستان با دقت بخوانند تا لازم نباشد در پاسخ به برخی کامنت‌ها به فرازی از همین یادداشت ارجاع دهم.    

 

  

از واقعیت تا نمایاندن: ابتدا بگویم که وقتی حمید داودآبادی در این زمینه ذی‌نفع است، طبعاً روایت خودش از این دیدار ملاک ارزیابی نخواهد بود. چه بسا دیداری واحد و سخنرانی‌ای که عیناً از صدا و سیما پخش شده است، در رسانه‌های مکتوب با اختلاف 180 درجه‌ای روایت شده است. لذا همواره در روایت‌های مکتوب، آنچه نمایانده می‌شود، با واقعیت فاصله دارد. به ویژه اینکه داودآبادی تصریح نکرده جملات را از حافظه نوشته یا از فایل ضبط شده پیاده کرده است و در فرض اخیر آیا فایل صوتی قابل ارائه است یا خیر؟!   

    

نکته‌ای که سانسور شد: داود آبادی بیت الغزل دیدار با رهبر معظم انقلاب را سانسور کرده است. در روایت ایشان می‌خوانیم:«البته من یک نکته هم به این فیلم دارم، بگم؟ (که البته چون آقا گفت که تشخیص داده است تا این نکته را جایی مطرح نکند که باعث سوء استفاده دیگران شود، نکته بجا و زیبای آقا را این جا نمی گویم.)» ابتدا سؤال می‌کنم که آیا تمام جملات رد و بدل شده در آن دیدار عمومی بوده است؟ آیا در یک دیدار کمی عمومی‌تر و در دیدرس رسانه‌ها حضرت آقا می‌فرمودند که:«آقای داودآبادی گل ... شما چقدر چاق شدین ...» چگونه است که نکته‌ای که آقا به فیلم وارد می‌دانند فقط برای استفاده شما بوده است، و سخنانی را که مقدمه‌ای برای بیان این نکته محسوب می‌شود، برای استفاده‌ی عموم مناسب دانسته‌اید؟! اینجاست که فاصله‌ی میان واقعیت و نمایاندن با چشمان غیر مسلح هم قابل رؤیت است. به اعتقاد نگارنده نکته‌ای که سانسور شده است، به همان اشتباه کلیدی دهنمکی در اخراجی‌ها باز می‌گردد که دل سوخته‌ی بسیاری از ایثارگران و خانواده‌های معظم شاهد را خون کرده است. کاش این بخش مرد و مردانه روایت می‌شد تا حمید داودآبادی به نمایاندن و جوسازی متهم نباشد.  

  

   

اشتباه دهنمکی کجا بود؟ به نظر شما چه اتفاقی رخ می‌داد که شب عملیات یا روز حادثه، آن برادر رزمنده، شهادت را از عسل شیرین‌تر می‌یافت و خداباورانه به استقبال خطر می‌رفت؟ در زمان صلح و یا در پشت جبهه، استشهادی بودن آسان است، اما آن هنگام که مهلکه‌ی مرگ و زندگی‌ برپاست و به صورت جدی پای جان درمیان است، شهادت طلبی و دست از جان شستن نه تنها آسان نیست که اغلب محال می‌نماید و من خود خیلی‌ها را دیده‌ام که درست در همین آزمایش مردود شده‌اند و چه بسا بنده و دیگر دوستانی که از جنگ برگشته‌ایم، در همین دسته قرار بگیریم. پس آن رزمنده‌ای که با پیشینه‌ای نه چندان مثبت پا به جبهه می‌گذاشت، چگونه این چنین خداباور و شهادت‌طلب می‌گشت؟ معلوم است که فضای معنوی جبهه و طی مراحل خودسازی از بدو ورود به جبهه و پرهیز از گناهان و ذکر پیوسته و دائم، موجب می‌شد که رزمندگان اسلام دم و بازدمشان با یاد خدا باشد و در این حال برای ایشان حلاوت لقای پروردگار از هر شیرنی‌ای شیرین‌تر می‌نمود و آن نوجوان 13 ساله، تانک دشمن را در آغوش می‌گرفت و رهبر او را رهبر می‌خواند و آن خلبان آزاده، بغداد را ناامن می‌کرد و قهرمان دوران می‌شد و آن ارتشی تن دشمن را شهادت‌طلبانه به لرزه در‌می‌آورد و صیاد دل‌ها می‌گشت و قس‌علی‌هذا. اما اشتباه دهنمکی آنجاست که در اخراجی‌ها این بخش (سیر و سلوک رزمندگان و میدان قوی مغناطیس معنوی) را حذف کرده است و این اشتباه یک اشتباه تاریخی است! همان گونه که در یادداشتی به برادرم دکتر الهام گفته‌ام:«درست است که در دفاع مقدس شاهد بودیم که همه نوع انسان با ورود به جبهه متحول می‌شدند و به کمال می‌رسیدند، اما در این فیلم کجاست آن تحول و آن سیر کمال؟ و کجاست آن میدان مغتاطیسی قوی معنوی، که شخص به محض ورود به جبهه، تحت تأثیر آن قرار می‌گرفت؟ شخصیت‌های اخراجی‌ها نه تنها در میدان مغناطیسی معنوی جبهه حل نمی‌شوند (چرا که اساساً در این فیلم چنین چیزی را شاهد نیستیم) بلکه حتی در لباسشان هم تغییری مشاهده نمی‌شود! و همچنین در گفتار و رفتارشان نیز کمترین تغییری را شاهد نیستیم و این رزمندگان اسلام هستند که مورد تمسخر و طعنه و استهزا قرار می‌گیرند. آقای الهام! آن همه معنویت و رشادت رزمندگان اسلام در کجای این فیلم مشهود است که شما را ذوق‌زده کرده است؟ از قضا رزمندگان در این فیلم به حاشیه رفته‌اند و همان گونه که اشاره شد، مورد تمسخر این چند نفر هستند و این دیگر اشخاص فیلم هستند که در میدان مغناطیسی چند خلاف‌کار گیر افتاده‌اند!» [+]  

  

   

از رهبر معظم انقلاب به جز این انتظاری نیست: ابتدا به دوستان‌مان به خاطر نایل شدن به این فیض بزرگ (دیدار خصوصی) تبریک عرض می‌کنم و با یک قیاس به نفس، به شهامت ایشان برای حضور در دیدار خصوصی هم آفرین می‌گویم. در مورد برخورد ملاطفت آمیز و مهربانانه‌ی رهبر معظم انقلاب هم عرض می‌شود که مگر به جز این انتظار می‌رود؟ داودآبادی با این همه سوابق مثبت و دهنمکی با این همه تلاش (گیریم بعضاً توأم با برخی اشتباهات) چرا مورد عطوفت رهبری قرار نگیرند که گاه برخی افراد مسئله دار را با منش پدرانه‌ی خود نوازش کرده‌اند؟ دهنمکی حتماً به یاد دارد رئیس جمهوری که مورد برخورد او و گروهش بود، چگونه هرگاه لازم می‌شد مورد تأیید رهبر معظم انقلاب قرار می‌گرفت؟! همان رئیس جمهوری که خطاهایش بارها و بارها دل ارادتمندان نظام مقدس جمهوری اسلامی را خون کرد، اما همواره با عطوفت پدرانه‌ی رهبر معظم انقلاب رو‌به‌رو بوده است. دهنمکی حتماً به یاد دارد که برخی رفتارهای او و گروهش از حزب‌اللهی‌ها چهره‌ای مخدوش ارائه داد تا آنجا که ابوالفضل زرویی نصرآباد در بخشی از شعری طنز که خطاب به ماشاءالله شمس الواعظین سرود، آورد:«... می‌رسد ناگهان یکی الکی / از همین بچه‌های دهنمکی / می‌نماید تو را میان گذر / امر معروف و نهی از منکر ...» زرویی از این طنزها باز هم داشت و یارغار سید ابراهیم نبوی هم محسوب می‌شد؛ اما به یاد دارید وقتی در حضور مقام معظم ولایت شعرش را خواند، چگونه مورد تأیید و تمجید معظم له قرار گرفت؟ به اعتقاد نگارنده این نوع التفاط‌ها را اگر به حساب خودمان نگذاریم و – آن گونه که واقعاً هست- آن را از بزرگواری رهبر انقلاب بدانیم، شایسته‌تر است.  

  

   

دوست‌نمایان را تعریف کنید و یک مثال بزنید: داود آبادی در روایتش آورده:«مسعود از ناملایمات و نامردی های دوست نمایان گفت». باید گفت که احتمالاً دهنمکی از برخی انتقادات شکایت کرده است. این عرض شکایت از طرف داودآبادی به «ناملایمات و نامردی‌های دوست‌نمایان» تعبیر شده است. معتقدم اگر در حضور رهبر معظم انقلاب همین تعابیر استفاده می‌شد، حضرت آقا تذکر می‌دادند. باید به حمید داودآبادی عرض شود که تمام اینها که انتقاداتی دارند دوست شما هستند. اتفاقاً دشمنان نظام و آنها که از دفاع مقدس و از ارزش‌های انقلاب اسلامی عقده دارند، بیش از همه از فیلم اخراجی‌ها استقبال کردند و کرکر به ارزش‌های دفاع مقدس خندیدند و حال‌شان را بردند. بیایید به دوستان‌تان با دیده‌‌ی احترام بنگرید و حال که به خوبی دم از ولایت می‌زنید، برخلاف منویّات مقام معظم رهبری، در صف نیروهای خودی شکاف ایجاد نکنید! داودآبادی در ادامه مواعظ حضرت آقا را در پایداری در راه حق، برای مقابله با همین دوستان (از دید داودآبادی دوست نمایان) نمایانده است! این از شأن حضرت آقا به دور است که دوستان و یاران دفاع مقدس را به مجاهده در برابر هم تشویق نمایند! بله پایداری در راه حق لازم است و هزینه هم باید پرداخت، اما نه اینکه این جملات را در برابر دلسوختگان دفاع مقدس تعبیر کنیم. حضرت آقا حتی در مورد جناح‌های سیاسی که اختلاف 180 درجه‌ای دارند، این گونه دستور و توصیه به تقابل ندارند و اغلب به هم‌گرایی و رقابت برادرانه فرا‌می‌خوانند. چگونه می‌توان از شما پذیرفت که این جملات در مقابله با دوستان ادا شده است؟  

  

   

از ولایت هزینه نکنیم: هم نپذیرفتن اشتباهات عیب است، هم متهم کردن دوستان به نامردی و بغض و حسد رذیلت است و هم خرج کردن از ولایت برای فرار از اشتباهات ناپسند است. در فرض ناقص نبودن روایت حمید داودآبادی، همین که این دیدار خصوصی و مختص ایشان بوده است، کافی است تا فرمایشات معظم له خطاب به ایشان را اصلاحی بدانیم (آن هم به واسطه‌ی همان نکته‌ای که سانسور شده) و اگر در آن جمع منتقدین اخراجی‌ها هم بودند، آن گاه جمع بندی حضرت آقا فصل الخطاب می‌بود. این جانب هزینه کردن از حضرت آقا را صحیح نمی‌دانم، ولی آیا گمان نمی‌کنید که رهبر معظم انقلاب منتقدین اخراجی‌ها را به سعه‌ی صدر و برخورد بزرگمنشانه با اشتباهات دوستان فرابخوانند؟ آیا دوست دارید دیدار خصوصی رهبر معظم انقلاب با منتقدین اخراجی‌ها پی‌گیری و رسانه‌ای شود؟ آیا این نوع هزینه کردن‌ها و این نوع تقابل‌ها را صحیح می‌دانید؟ اگر پاسختان مثبت است بسم الله!  

  

   

حرف مفت کدام است؟ در روایت داودآبادی می‌خوانیم:«مسعود درباره این که یک نفر مدعی شده بود اگر تلویزیون اخراجی ها را پخش کند، او خودش را جلوی صدا و سیما آتش خواهد زد، گفت که آقا فرمودند: - اینها که حرف مفته ... » صرف نظر از اینکه حضرت آقا دقیقاً همین تعبیر را به کار برده باشند یا خیر، چه کسی می‌تواند خودسوزی را تأیید کند؟ آن هم خودسوزی جلو صدا وسیما را؟! خوب بله خودسوزی جلو سینما حرف مفت است، ولی همچنان انتقادات بر اخراجی‌ها وارد است و این قیاس مع الفارق است که کسی بخواهد انتقادات وارد بر فیلم را هم حرف مفت بداند!  

  

   

جنبه طنز فیلم قوی است: از ابتدا که در این باره نوشتیم، همواره گفتیم که این فیلم به خوبی از عهده‌ی خنداندن مخاطب برمی‌آید و راز پرفروشی فیلم هم همین است. اما پرداختن به محاسن موردی این فیلم بدون پرداختن به اشتباهات دهنمکی هم حرف مفت است. در روایت داود آبادی – صرف نظر از اینکه این کلمات از حافظه‌ی او قلمی شده و ممکن است حرارت آن کم یا زیاد شده باشد – درست پس از تعریف مقام معظم رهبری از جنبه‌ی طنزی فیلم، معظم له فرموده‌اند:«البته من یک نکته هم به این فیلم دارم، بگویم؟» و این‌چنین یادآور شده‌اند که تعریف از یکی از ابعاد فیلم هم بدون ذکر این نکته (بخوانید انتقاد) ناقص است. به اعتقاد نگارنده بیت الغزلِ دیدار همین نکته بوده است. رهبر معظم انقلاب در تشویق و تقدیر دستان گشاده دارند و به نظر می‌رسد که اگر این دو دوست را از میان جمع به اتاق خود فراخوانده‌اند، بیش از همه به خاطر توجه دادن به همین خطا بوده است؛ والا با طیب خاطر می‌توانستند در جمع از ایشان تقدیر کنند.  

  

   

دهنمکی فرقی نکرده است: برای ما هم دهنمکی فرقی نکرده است؛ چه آن زمان که نشریه شلمچه را چاپ میکرد و یا با موتورسیکلت در خیابانها می رفت و چه الآن که فیلم میسازد. برای ما هم همان مسعود دهنمکی انقلابی و متعهد و تلاشگر است که گاه در رفتارهایش احساس را بیش از عقلانیت شاهد بوده‌ایم؛ اما همواره او را دل‌بسته‌ی ولایت و ارزش‌ها دیده‌ایم و اگر انتقادی بر ایشان داشته‌ایم یا داریم بر برخی برداشت‌های غلط او بوده است. مثلاً آن زمان که معتقد بود: ۱- آقا مظلوم هستند و نمی‌توانند حرف‌هایشان را بزنند ۲- او این سخنان ناگفته را کشف کرده‌است(؟؟!!) و ۳- به هر نحو که صلاح می‌دانست حتی با شدیدترین وجه در پی تحقق آنها بود. نتیجه این شد که پس از توطئه‌ی کوی دانشگاه، حضرت آقا فرمودند «بارها ما این حرف را گفتیم چرا گوش نکردند؟! چرا گوش نمی کنند؟! حتی اگر یک چیزی که خون شما را به جوش می آورد - مثلاً فرض کنید اهانت به رهبری کردند - باز هم باید صبر و سکوت کنید. اگر عکس من را هم آتش زدند و یا پاره کردند، باید سکوت کنید.» [+] نگارنده شخصاً امیدوار است تمام یاران انقلاب و دفاع مقدس همچنان که بزرگ می‌شوند، بزرگی کنند و ضمن پذیرش خطاها در صدد جبران مافات باشند و با حفظ وحدت و یکپارچگی، صف مجاهدان راه حق و منتظران حضرت مهدی موعود(عج) را فشرده‌تر سازند و بهترین یار و پیرو ولایت باشند.  

  

 

سر ما و فرمان حضرت دوست: برخی معاندین با توجه به اینکه بیش از برخی دوستان به منطقی و متقن بودن انتقادات ما به اخراجی‌ها پی‌برده‌اند، در این چند روز مذبوحانه تلاش داشتند تا با درج چند کامنت، نگارنده را به موضع در برابر رهبر معظم انقلاب وادار سازند. اینها از ولایت پذیری و بصیرت نیروهای انقلاب که یک موهبت الهی است غافل اند. ما مطیع محض مقام معظم ولایت هستیم و اگر تکلیف کنند که در این زمینه سکوت کنیم دم نخواهیم زد. سخن که سهل است، آماده‌ایم تا در راه اجرای فرمان مقام معظم ولایت فقیه سر خود را فدا کنیم که : گر دلآرام می‌زند شمشیر / سر ببازیم و رخ نگردانیم... .

دعا بفرمایید.

لینک‌های مرتبط :

روایت ناقص حمید داود آبادی از دیدار با رهبر معظم انقلاب [لینک]

آقای الهام لطفا ساکت باشید! [لینک]

سینمای گلگیر عقب: اخراجی‌ها [لینک]

جنگ به روایت اخراجی‌ها [لینک]  

 

 

مقام معظم رهبری: جوری نشود که حرکت یک ضد انقلاب با یک انقلابی تلاقی کند، این نکتهای بود که میخواستم بگویم.

پینوشت: جناب داود آبادی به درخواست دوستانش متن حذف شده را ارائه دادهاند که همین هم ثابت میکند حضرت آقا بر این ماجرا نکته دارند. متن کامنت جناب داودآبادی به این قرار است:«بنام خدا. این هم نکته مهم آقا که اتفاقا در وبلاگ گذاشته بودم ولی شما نخواستید ببینید: نکته آقا درباره فیلم "اخراجی ها". با توجه به درخواست دوستان و بخصوص این که برخی افراد از نظر آقا برداشت منفی نکنند، متن نکته ای را که آقا متذکر شدند برایتان می نویسم:

البته من یک نکته ای هم در رابطه این فیلم دارم بگم؟ چهار پنج سال پیش از اینها ظاهرا یک نفر که ساکن آلمان باشد، کتابی نوشته که الان اسمش را یادم نیست. این کتاب درباره محلات قدیمی تهران مثل چهارراه مولوی و اسمال بزاز است. شرح حال خودش را در آن دوران سال های 25 – 30  نوشته است. خاطرات خودش را از آن دوران نوشته که قشنگ نوشته و کتاب شیرینی هم هست. شما آقای داودآبادی این کتاب را به آقا مسعود بدهید بخواند. ایشان که ظاهرا دندان پزشک هم هستند، شرح خاطرات خودش از آن دوران مثلا عرق خوری ها و الواطی هایشان را نوشته است. البته در این کتاب اهانت هایی هم به روحانیت دارد و علیه انقلاب هم مطلب دارد. مثلا درباره بسیاری از افراد محترم مطالب خلافی دارد. مثلا درباره مرحوم خندق آبادی مطالب بی ربطی دارد و اهانت هایی دارد. من خودم آقای خندق آبادی را از نزدیک می شناختم. نکته ای که من می خواست بگویم این است: در جایی از این کتاب به جنگ تحمیلی اشاره شده و نوشته است که بله، همین لاط ها بودند که جنگ را پیش بردند و به نهایت رساندند. یعنی خواسته بگوید که فقط لاط ها بودند که از مملکت دفاع کردند و دیگران نقشی نداشتند، که این درست نیست. من خواستم بگویم که این نشود که بگویند بله ما این را می گفتیم. خب ما لاط های چاقو کش و عرق خور داشتیم، لاط های خوب و مرد هم داشتیم امثال مرحوم طیب. جوری نشود که حرکت یک ضد انقلاب با یک انقلابی تلاقی کند، این نکته ای بود که می خواستم بگویم. آقای عبدی هم انصافا هنرپیشه توانایی است. ایشان ترک است؟ وقتی ترکی صحبت می کند، معلوم است که عمیق حرف می زند. بازی نمی کند.»

پاسخ: متشکرم از شما. کاش از ابتدا آورده بودید. همین جا هم نکتهی مورد نظر هست: «جوری نشود که حرکت یک ضد انقلاب با یک انقلابی تلاقی کند.» جناب آقای داودآبادی بزرگوار. بنده از نظرات رهبر معظم انقلاب مطلع هستم که با این اطمینان قلم میزنم. سخن بنده هم همواره این بوده که آن اصالت دفاع مقدس (سیر و سلوک معنوی) در این فیلم مفقود است. خود بنده اگر بنا باشد در این باره بنویسم که در حال نگارش هستم، چند معضل بزرگ را نشان خواهم داد که تا کنون کسی جرئت نکرده نشان دهد. اما آنها را همان‌گونه که بوده، در کنار واقعیات برجستهی دفاع مقدس خواهم آورد. در این صورت آن معضلات در حد خودش و اصالت دفاع مقدس هم در جای خودش خواهد آمد.

شما فتح المبین را گویا میخواندید. در برخی سرورها اشتباها فیلتر شده. مگر بنده مطلب :«اسماعیل همه را غافلگیر کرد» را ننوشتم؟ [+] اما اسماعیل عطایی را کامل شرح دادهام. عطایی همراه با فضایل و یک بسیجی رشد یافته که فقط پوستهای از یک عادت غلط در وجود او مانده بود، نه مجید سوزوکی که هیچ تغییری نکرد.امیدوارم عادت تهمت زدن به دیگران را هم ترک کنید برادر. در اینجا هم گفته‌اید:« در وبلاگ گذاشته بودم ولی شما نخواستید ببینید»  باز هم متشکرم.

روایت ناقص حمید داود آبادی از دیدار با رهبر معظم انقلاب

اشاره: از آنجا که به اعتقاد نگارنده حتی همین روایت حمید داود آبادی (که ناقص و جانب‌دارانه تنظیم شده است)، با توجه به اینکه در آن اشاره شده رهبر معظم انقلاب به اخراجی‌ها نکته دارند، می‌تواند صحت انتقادات به اخراجی‌ها را اثبات کند. از آنجا که داود آبادی خاطره را از وبلاگ خود و سایت ساجد حذف کرده است، ترجیح داده شد به جای لینک دادن به سایت‌ها و وبلاگ‌هایی که آن را نقل کرده‌اند، یادداشت عیناً درج شود تا در یادداشت بعدی نامحرمانه، مورد بررسی قرار گیرد.  

 نقد و بررسی این خاطره و سوء استفاده از انتقاد رهبری، در یادداشت بعد آمده است. [لینک]

ادامه مطلب ...