نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

مارادونا پیشنهاد ایران را می‌پذیرد

مارادونا

مشخص است که حتی احتمال سرمربیگری مارادونا نیز برای دشمنان و ضدانقلاب و منافقین گران تمام شده است و از این رو به بریدن و جعل اخبار متوسل شده‌اند. از منافقین این امر عجیب نیست، اما در عجبم که چرا رسانه‌های داخلی به منشأ اخبار توجه نمی‌کنند و تلاش نمی‌کنند تا اصل خبر را منتشر نمایند. 

   

ماجرا این است که مارادونا در جریان بازدید از چین با پرسش یک خبرنگار مواجه می‌شود. سؤال این است:«آیا به درخواست باشگاه شانگهای شنهوا برای مربیگری این تیم پاسخ مثبت می‌دهید؟» ماردونا جواب منفی می‌دهد و در باره پذیرش مسئولیت تیم ملی چین نیز نظر منفی خود را اعلام می‌کند و میگوید: «چطور ممکن است که کشوری با یک میلیارد و سیصد میلیون نفر جمعیت نتواند تیم خود را سازمان‌دهی کند». سپس تأکید می‌کند:«به هیچ وجه مسئولیت یک تیم چینی را نمی پذیرد!» خبرنگار می‌گوید:«چون چین یک کشور آسیایی است؟» مارادونا سری تکان می‌دهد و تلاش می‌کند از خبرنگار دور شود. خبرنگار سمج بلافاصله ادامه می‌دهد:«ایران چه؟ اگر ایران پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی‌اش را به شما بدهد می‌پذیرید؟» مارادونا فقط لبخند می‌زند و از خبرنگار جدا می‌شود.

همه‌ی ماجرا همین بوده است. ابتدا جدی‌ترین بخش خبر (لبخند مارادونا) در تمام رسانه‌های معتبر دنیا بازتاب پیدا کرد. اما دشمنان جمهوری اسلامی و اذناب دشمن و منافقین به فاصله یکی دو روز دست به کار شدند و همان خبر اولیه را دست کاری کردند. ابتدا به جای چین نوشتند آسیا و سپس اصل خبر (لبخند مارادونا) را سانسور کردند.

زبونی منافقین و دشمنان در حدی است که یک رویداد احتمالی را – که از قضا موجب رشد و سربلندی کشور است - برنمی‌تابند و به عاجزانه‌ترین و سخیف‌ترین شکل ممکن، سعی در کمرنگ‌ کردن آن دارند.

مارادونا هدیه ویژه احمدی نژاد برای تیم ملی

اشاره: مارادونا پیش از این پیراهنش را به محمود احمدی‌نژاد داده بود. 

 

مارادونا

خبرآنلاین - دیه گو آرماندو مارادونا روی نیمکت تیم ملی ایران. 

شاید وقتی اولین بار این نام مطرح می شود به شوخی شباهت داشته باشد. پروسه ای که اما انجامش از همین حالا استارت خورده است. سرمربی ضد امپریالیست آرژانتین در جام جهانی که در ژوهانسبورگ  و در گیر و دار جام جهانی ، تصویر محمود احمدی نژاد را بر دیوار اتاقش زده بود می آید تا پس از اولین دیدار رسمی پس از 5 سال ابراز ارادت دو سویه اولین دیدار میان دو ستاره ضد آمریکایی دنیا انجام شود. دیداری که  در آن محبوب ترین ستاره فوتبال جهان  در ازای پیراهنی که هدیه داده  ، ممکن است  نیمکت تیم ملی ایران را هدیه بگیرد. انتخابی که تیم ملی ایران را به یکی از خبرساز ترین تیم های جهان بدل می سازد.

قصه پیراهن دیه گو

همه چیز از بوئینس آیرس آغاز شد. از یک بازی دوستانه فوتسال میان پیرمردهای برزیلی و آرژانتینی. دیه گوی سنگین وزن اواخر سال 2006 میلادی در حاشیه این بازی ملاقاتی کوتاه را با محسن بهاروند ، کاردار ارشد سفارت ایران داشت. دیپلمات ارشد ایرانی که تا قبل از این باید تمام وقتش را صرف بحث های مربوط به اختلاف دولت های ایران و آرژانتین می گذراند ، این فرصت را بدست آورد ملاقاتی فوتبالی داشته باشد برای به کارگیری دیپلماسی عمومی.  فرصتی تا اودر کنار ظرف میناکاری شده و قالیچه کوچک ابریشمی که هدیه ایران به محبوب ترین ستاره تاریخ فوتبال بود از او برای دفاعش در برنامه تلویزیونی هفتگی خود از سیاست های خارجی جمهوری اسلامی ایران تشکر کند. برنامه ای که علاقمندانی فراوان در آمریکای جنوبی داشت . دیه گو بارها در این برنامه از محمود احمدی نژاد ، فیدل کاسترو ، هوگو چاوز ، اوو مورالس و دانیل اورتگا به عنوان پیشگامان مبارزه با سیاست های استکباری نام برده بود. دیه گو هم در مقابل پیراهنش را از تنش در آورد و به دیپلمات ایرانی هدیه کرد و گفت:« من مردم ایران را دوست دارم. شما در صف اول جنگ با آمریکا هستید. احمدی نژاد مرد شجاعی است.» او همان جا برای اولین بار ابراز علاقه کرد تا دیداری با رئیس جمهور ایران داشته باشد.

مدتی بعد ، دیه گو ه همراه « کوردرو» دوست مشترکش با دیپلمات ایرانی ، به سفارت ایران در بوئینس آیرس رفت و پیراهن شماره 10 تیم ملی کشورش را این بار در مراسمی رسمی تحویل مسئولان ایرانی داد تا به محمود احمدی نژاد هدیه شود. پیراهنی که امروز یکی از هدایای  موزه ریاست جمهوری ایران است.

 دیه گوی عزیز برایت از خداوند آرزوی موفقیت دارم!

«از ابراز لطف آن جناب نسبت به ملت حق طلب و انقلابی ایران و اینجانب صمیمانه تشکر می کنم... یک بار دیگر از خدای متعال برای جنابعالی که فرد پرآوازه ای هستید توفیق خدمت به ملت بزرگ آرژانتین، و برای ملتهای آمریکای لاتین به ویژه آرژانتین ، پیروزی، پیشرفت و موفقیت مسالت دارم.» این پاسخ محمود احمدی نژاد بود به اهدای پیراهن از سوی دیه گو. پیراهن شماره 10 آرژانتین که با نام مارادونا به تاریخ پیوسته است.  نامه ای که در نخستین روز کاری ایران پس از تعطیلات 13 روزه نوروزی سال 1387منتشر شد. زمانی که ستاره آرژانتینی هنوز سرمربی تیم ملی کشورش نشده بود.

همان زمان سفارت ایران در بوئینس آیرس و سازمان ورزش ایران برای سفر دیه گو به تهران رایزنی  کردند تا او بتواند در پایان بازی های المپیک 2008 چین سفری هم به تهران داشته باشد. حتی اسپانسری هم برای تامین هزینه های این سفر و یک بازی نمایشی در تهران پیدا شده بود اما ناکامی تلخ ورزش ایران در چین ، این برنامه را به تعویق انداخت . پس از آن هم با انتخاب مارادونا به عنوان سرمربی آرژانتین تا بازی های جام جهانی 2010 به فراموشی سپرده شد.

در ژوهانسبورگ باری دیگر نام ستاره آرژانتینی با نام رئیس جمهور ایران گره خورد. با اعلام این خبر که او عکس محمود احمدی نژاد را به عنوان یکی از الگوهای خود بر دیوار اتاقش چسبانده است. حتی بعضی از سایت های خبری پیش بینی می کردند رئیس جمهوری ایران ، در صورت رسیدن آرژانتین به فینال جام جهانی پیام تبریکی را برای مارادونا ارسال می کند.

مارادونای دوست داشتنی

هنوز یک هفته از ورود ستار ه به پنجمین دهه زندگی اش نمی گذرد. او که در 4 دهه گذشته همواره  فراز و نشیب داشته اما هیچ گاه منفور نشده است. اتفاقی که برای کمتر ستاره فوتبالی رخ می دهد. او نه منفور شده و نه فراموش . نه روزی که به دلیل دوپینگ از سوی فیفا محروم شد .  چه روزی که برای زیاده روی در مصرف مواد مخدر به کما رفت. حتی آن شب مردم بوئینس آیرس در میدان اصلی شهر برای سلامتی اش شمع بدست گرفتند تا خداوند «قدیس » شان را برگرداند.

شاید نام مارادونا برای هیچ مردمی به اندازه انگلیسی ها تلخ نباشد اما حتی در بریتانیا هم او برای همه منفور نیست. این را خودش نقل می کند:« همیشه فکر می کردم برای « دست خدا » تا ابد آنها مرا نمی بخشند اما وقتی در فرودگاه هیثروی لندن پسر بچه های انگلیسی را دیدم که با دسته گل به استقبالم آمده بودند ، وجودم لرزید.»

این قدر رویایی که با حضورش در تمرین لیورپول ، همه شاگردان بنیتس ، دورش حلقه زدند. کاپیتان جرارد تمرین را رها کرد و خواست با او عکسی به یادگار بگیرد. جیمی کاراگر به سمت تلفن همراهش دوید تا خانواده اش را خبر کند که برای گرفتن عکس و امضای یادگاری از دیه گو به آنفیلد بیایند.

او که یک تنه همه اخبار جام جهانی 21010 را تحت تاثیر قرار داد . هر روز اخبارش در صدر همه حوادث فوتبالی جهان قرار می گرفت. پیروزی هایش ، بوسه هایش ، حرف هایش ، خواست هایش و حتی شکست تحقیرآمیزش. باخت تلخ برابر آلمان می توانست برای نابودی هر مربی دیگری در آرژانتین کافی باشد که رسانه های آرژانتینی همین قصد را داشتند اما استقبال بیش از 30 هزار نفر در بوئینس آیرس از دیه گو نشان داد او هیچ وقت تمام نمی شود حتی در روز شکست.

دعوت به تهران برای تجلیل

دیه گو بزودی به تهران می آید. هنوز این خبر را رسما اعلام نکرده اند. سفارت ایران در بوئینس آیرس و فدراسیون فوتبال گام های اول را برداشته اند. علی کفاشیان این خبر را برای اولین بار در گفت و گو با خبر مطرح می کند:« اقداماتی برای این بازدید انجام  شده. ایشان خیلی رئیس جمهور ما را دوست دارند و چند بار خواهان ملاقات با آقای احمدی نژاد شدند برای همین تلاش هایی داشتیم که این دیدار در تهران رخ دهد. البته همان طور که گفتم این فقط یک دیدار است . » او اصرار دارد پیشنهاد مربیگری ایران در این دیدار مطرح نمی شود و تنها ممکن است یک بازی دوستانه با حضور او برگزار شود. با این وجود پس از اعلامی رسمی انتصاب باتیستا به سرمربیگری آرژانتین ، مارادونا که دیگر راهی برای بازگشت به تیم ملی کشورش ندارد ، در سفرش به چین برای انجام چند بازی خیرخواهانه ابراز علاقه کرد که در آسیا مربیگری کند.

دیه گو سوپر گل سیاسی فوتبال ایران

دیه گو مارادونا روی نیمکت تیم ملی ایران. این خبر را مسئولان فدراسیون تکذیب می کنند. عباس ترابیان و هم تاج مطرح شدن این نام را در شرایط فعلی اشتباه می دانند چون تیم ملی رقابتی بزرگ در پیش دارد. بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند مارادونا بازیکن خوبی بوده اما مربی خوبی نیست. با این وجود حضور او سوپر گل سیاسی برای فوتبال ایران است. دیه گو روابطی بسیار دوستانه با دولتمردان آرژانتین دارد. تنها دولت آمریکای جنوبی که روابطش سال هاست با ایران سرد بوده.

دیه گو مارادونا  که با توجه به ارزش پولی منطقه آمریکای جنوبی به احتمال فراوان حتی همراه با تیم دستیارانش رقمی کمتر از 2 میلیون دلار در سال برای ایران هزینه به همراه خواهد داشت . حضوری که هم نگاه افکار عمومی آرژانتین را نسبت به کشور ما تغییر می دهد ، هم تیم ملی ما را در صدر توجه فوتبال دوستان جهان قرار می دهد و هم خونی تازه را به رگ فوتبال رخوت گرفته ایران  تزریق می کند. دولت را که از دوره نهم همواره به دلیل ناکامی های  ورزشی  از سوی منتقدان مورد هجوم قرار می گرفت ، صاحب فرصتی بزرگ می کند. فرصتی که تا پایان دولت دهم هم برای شان باقی خواهند ماند. یعنی تا پایان بازی های مقدماتی جام جهانی برزیل 2014.