نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

حس غریب

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

وقتی نامحرمانه سکوت می‌کند

گاهی رازهایی هست که نمی­توان گفت، نمی­توان نوشت. گاهی باید سکوت کرد، گاهی باید بغض را فرو داد. گاهی باید مهمان تاریخ شد آنجا که انسان کاملی راز دل با چاه می­گوید. چه جنگ سختی است این منازعه­ی نرم! کاش چشم­های نامحرم دشمن نبود تا نامحرمانه را با درد دل به روز می­کردم. بلد نیستم با یک یادداشت زرق و برق دار، بی­معرفتی­ها را «فرصت» نشان دهم. یعنی بلدم، ولی این کاره نیستم.

این روزها نمی­توانم آنچه را که در دل دارم جز برای دوستان بازگویم. نمی­توانم با فراغ بال وبلاگ را به روز کنم. این است که از شما اجازه می­خواهم تا اندکی سکوت کنم، گفتم اندکی؛ بله سکوت می­کنم، خیلی کم، به اندازه دوگانه­ای شاید؟! و یا شاید هم به اندازه یک سجده­ی آب دار، اما سکوت می­کنم!

*

صدا در آن سوی قاعده۱ ناشنیدنی است  

 

 

سکوتی که از قاعده گذشته باشد   

 

بلندترین فریاد است! 

 

 

*

دعا بفرمایید.   

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  

۱. گوش انسان فقط امواج صوتی بین ۲۰ هرتز تا ۲۰ کیلو هرتز را می‌شنود. ۲- گرمارودی.

 

 

ویزای بهشت در نمایشگاه بین المللی کتاب

مجموعه داستان ویزای بهشت

 

 

انتشارات صریر گمان می کرد نسخه های مجموعه داستان «ویزای بهشت» به اتمام رسیده و حتی در نمایشگاه کتاب سال گذشته نیز عرضه نشد. اما اخیرا در انبارگردانی نسخه هایی از این کتاب یافت شده و در نمایشگاه بین المللی کتاب امسال (غرفه انتشارات صریر) عرضه می شود.

   

آشنایی با ویزای بهشت [کلیک کنید]