نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

وقتی نامحرمانه سکوت می‌کند

گاهی رازهایی هست که نمی­توان گفت، نمی­توان نوشت. گاهی باید سکوت کرد، گاهی باید بغض را فرو داد. گاهی باید مهمان تاریخ شد آنجا که انسان کاملی راز دل با چاه می­گوید. چه جنگ سختی است این منازعه­ی نرم! کاش چشم­های نامحرم دشمن نبود تا نامحرمانه را با درد دل به روز می­کردم. بلد نیستم با یک یادداشت زرق و برق دار، بی­معرفتی­ها را «فرصت» نشان دهم. یعنی بلدم، ولی این کاره نیستم.

این روزها نمی­توانم آنچه را که در دل دارم جز برای دوستان بازگویم. نمی­توانم با فراغ بال وبلاگ را به روز کنم. این است که از شما اجازه می­خواهم تا اندکی سکوت کنم، گفتم اندکی؛ بله سکوت می­کنم، خیلی کم، به اندازه دوگانه­ای شاید؟! و یا شاید هم به اندازه یک سجده­ی آب دار، اما سکوت می­کنم!

*

صدا در آن سوی قاعده۱ ناشنیدنی است  

 

 

سکوتی که از قاعده گذشته باشد   

 

بلندترین فریاد است! 

 

 

*

دعا بفرمایید.   

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  

۱. گوش انسان فقط امواج صوتی بین ۲۰ هرتز تا ۲۰ کیلو هرتز را می‌شنود. ۲- گرمارودی.

 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
حیفاء 14 اردیبهشت 1390 ساعت 17:56 http://rastgaran.persianblog.ir/

سلام چه قلم شیوایی دارید
جالب بود برام نوع نگارشتون از وبلاگ یکی از دوستانم آمدم اینجا
خوشم آمد از تفکرتان و از قلمتان
پاینده باشید در پناه حق

سلام بر شما
از لطف شما سپاس گزارم.
دعا بفرمایید.

ابرار313 15 اردیبهشت 1390 ساعت 10:19

سلام، مطلبتون بر دل نشست. کاش نا محرمان نبودند تا:
بغضها وا میشد،
رازها بر ملا میشد،
درد دل ها گفته میشد،
حرفها در گلو خفه نمیشد،
و سکوت با اشک شکسته میشد :-(
دعا بفرمائید / یا حق

سلام
از خداوند برای شما بصیرت و عاقبت به خیری مسئلت دارم.

طیبه علی 15 اردیبهشت 1390 ساعت 15:32

سلام استاد
انگار نه فقط در نامحرمانه که کلا سکوت اختیار کرده اید دلتنگ نوشته هایتان هستیم

سلام بر شما
حجتان قبول.
همیشه از خدا توفیق سکوت طلب کرده ام.
دعا بفرمایید.

لجمن 15 اردیبهشت 1390 ساعت 19:21 http://lajman.blogsky.com/

سلام
در همین راستا مطلب "تلخی این آب شیرین" ما یک کامنتی داره که کسی اومده و زخم زبون زده به همه ی ما و البته با همان سبک خودم جوابش را دادم .
راستی شما نمی خواید یه ویزای بهشت به ما هدیه بدهید .

سلام برادر
اگر به خرید از نمایشگاه برسم چشم، چون در حال حاضر ندارم.

صفری کاشانی 16 اردیبهشت 1390 ساعت 16:40 http://parsapress.ir

سلام
مدیر وبلاگ قدیمی ایران حامی هستم. یک سالی است که سایت پارساپرس را زده ایم.
گذری رد می شدم گفتم سلامی عرض کنم و خسته نباشید بگم.
و اما:
این نیز بگذرد و روسیاهی به ذغال می ماند و انشائالله حزب الله رو سفید و سرافراز پا در رکاب یاری حجت حق خواهد گذاشت.

سلام بزرگوار
ممنون از تشریف فرمایی.
دعا بفرمایید.

کربلایی 17 اردیبهشت 1390 ساعت 03:48 http://karbalaey110.blogfa.com/

[گل]برای شهدای تفحص:[گل]

می گفت: ستاره خفت ، بر می گردم[گل]

وقتی که سحر شکفت بر می گردم[گل]

سر تا سر خاک جبهه رو باید گشت[گل]

دنبال کسی که گفت : بر می گردم[گل]

تو سرخ و سپید می شوی می دانم[گل]

سیبی که رسید می شوی می دانم[گل]

انگار که بو برده ای از باغ بهشت[گل]

آخر ـ تو شهید می شوی ـ می دانم![گل]

نا گاه نویدی آمد و او را برد[گل]

پرواز سپیدی آمد و او را برد[گل]

هر بار که رفت با شهیدی برگشت[گل]

این بار ـ شهیدی آمد و او را برد [گل]

[ بدون نام ] 19 اردیبهشت 1390 ساعت 20:40

ایول به مطالب عالیتون. دست مریزاد.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد