نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

گریز از کدام رادار ؟!

هواپیمای – به اصطلاح – رادارگریز MQ170 امریکایی، که یک هواپیمای پیش­رفته جاسوسی است، پیش از ورود به ایران شناسایی شد و مأموریت آن که تصویربرداری از برخی نقاط کشورمان بود لو رفت. این گونه بود که دام الکترونیکی نظامی در کمترین زمان طراحی شد و به محض تجاوز این هواپیمای – به اصطلاح - بسیار پیش­رفته، ارتباط الکترونیکی و مخابراتی آن با مرکز کنترل قطع شد. در این زمان متجاوزان تصور کردند که هواپیما سقوط کرده و یا طبق برنامه ریزی برای مواقع خطر، منفجر شده است.

 

پس از این مرحله حساس، کنترل هواپیمای بدون سرنشین امریکا، به دست گرفته شد و در یک باند اختصاصی، که برای فرودهای به کلی حفاظت شده آماده شده است، به زمین نشانده شد. باید توجه داشت که ارسال سیگنال­های فرمان، به سیستمی که طراحی آن با متخصصین ما نبوده و از طرفی پیچیده­ترین فرمول کدینگ برای آن در نظر گرفته شده است، از نظر علمی کاری در حد غیرممکن است، اما این کار غیرممکن، به دست متخصصین توانمند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و با کمک ارتش جمهوری اسلامی ایران ممکن شد، تا بار دیگر دنیا در حسرت فهم توان نظامی، دفاعی و بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران باقی بماند.

 

پهپاد جاسوسی امریکا کاملاً سالم است و این­که اعلام شد «با کم­ترین خسارت» به دو دلیل بوده است: یکی این­که احتمال می­رفت خسارتی نامشخص به آن وارد آمده باشد (که در بررسی­ها معلوم شد هواپیما از دو منظر سخت افزاری و نرم افزاری کاملاً سالم است) و دیگر این­که فرماندهان سپاه بدشان نمی­آمده که مقام­های امریکایی را در هول و ولای چند و چون هواپیمای از دست رفته نگه دارند و این جنگ روانی را به نفع خود ادامه دهند تا زمان پرده برداری از این غنیمت جنگی فرا برسد.

 

اکنون نیز این ترفند ادامه دارد، به این صورت که چرخ­های پهپاد جاسوسی امریکا در تصویر نمایان نشد تا تصور شود، خسارات اندکی که گفته شد، در قسمت چرخ­ها به وجود آمده است؛ در حالی که یک منبع مطلع به شخص نگارنده گفت که اصولاً کمترین خسارتی به پهپاد پیشرفته جاسوسی امریکا وارد نشده است.

 

این منبع مطلع سخن دیگری نیز گفت که تأکید داشت منتشر نشود، اما بنده با اجتهاد خودم و این­که مطمئنم انتشارش از مخفی کردنش بهتر است، آن را نقل می کنم:

سؤالی که برای متخصصین جنگی امریکا پیش آمده این است که یک هواپیما با ارتفاع پروازی قابل توجه (50 هزار پا یا 15 هزار متر) چگونه در ایران شناسایی شده است و حتی گزینه نفوذ اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران در میان سازمان جاسوسی امریکا (سیا) را مطرح کرده­اند، اما واقعیت این است که این هواپیما برای گریز از رادارهای ساخته شده به دست قدرت­های غربی و روسی طراحی شده است. در حالی که متخصصین جمهوری اسلامی ایران رادارهایی طراحی کرده و ساخته­اند که اصول و روش کار و شناسایی آن­ها با نمونه­های شناخته شده جهان، تفاوت جدی دارد. از آن­جا که امریکایی­ها از وجود این رادارها و ویژگی­های آنها اطلاع ندارند، نمی­توانند با آن مقابله کنند. این در حالی است که متخصصین جنگ روانی کشورمان پیش­تر یکی دو پرواز آزمایشی و طرح فریب دشمن را عمداً نادیده گرفته­اند تا با فریب دشمن، موقعیت مناسب را به دست بیاورند و به این ترتیب، پیش­رفته­ترین هواپیمای جاسوسی جهان و امریکا با تور و جنگ الکترونیکی به غنیمت گرفته شد.

 

به گفته این منبع مطلع، با توجه به توان مخابرات نظامی ایران و با وجود رادارهای جدید و منحصر به فرد، هیچ هواپیمایی از منظر جمهوری اسلامی ایران، رادارگریز محسوب نمی­شود.

 

پ.ن: بنده از برادر بزرگواری که اطلاعاتش را در اختیار بنده قرار داد متشکرم و به دلیل انتشار بخشی که منع شده بودم پوزش می­خواهم. بنده قولی مبنی بر عدم انتشار نداده بودم؛ ایشان به وظیفه خود (سفارش برای عدم انتشار) عمل کردند، و بنده به تکلیف خود در وبلاگ نویسی عمل کرده­ام، باشد که ایشان و بنده و مخاطبین وبلاگ، مأجور باشیم.

مردی شبیه ...

مردی کنار رود زانو زد، چه مردی

مردی شبیه دست خالی برنگردی

 

خورشید، در راز نگاهش خواب می رفت

در چشم هایش آبروی آب می رفت

 

مردی که یک دریا تنفر دارد از آب

انگار چشمانش دلی پر دارد از آب

 

هی آب می دید و به دریا اخم می کرد

تصویر دریا را نگاهش زخم می کرد

 

هی آب می دید ، از نگاهش اشک می ریخت

آرام دریـا را درون مشک می ریخت

 

در خاطرش تا کودکان را فرض می کرد

دست تمام موج ها را قرض می کرد

 

چشم تمام آسمان ها میخ آب است

این لحظه ای حساس در تاریخ آب است

 

حالا جهان برگشته و دیدش به مشک است

حتی خدا هم چشم امیدش به مشک است

 

سوغاتی یک ایل را بر دوش می برد

این بار موسی نیل را بر دوش می برد

 

اما چه سود این دشت اسیر بوف کور است

انگار چشم ساکنان کوفه کور است

 

آدم نماهایی که ذاتاً خوک بودند

از اول تاریخ هم مشکوک بودند

  

از نحسی تصویرشان فریاد و دادا

یک گوشه کز کردند تا روز مبادا

 

اصلاً نمی فهمند او ناموس دریاست

افتادن دستان او کابوس دریاست

 

بی دست شد خود را به هر راه و دری زد

با التماس از مشک می خواهد نریزد

 

با تیر بعدی آبروی مشک می ریخت

آوارهای مرد روی مشک می ریخت

 

مردی کنار رود، جاری شد، چه مردی

مردی شبیه دست خالی بر نگردی

عظیم زارع