نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

ماجرای عزل و ابقای مصلحی در وزارت اطلاعات

اشاره: درست یک سال پیش یعنی در روز 30 فروردین 1390، رهبر معظم انقلاب طی نامه­ای به مصلحی، از او (و تلویحاً از دولت) خواست که در مسند وزارت باقی بماند و به این صورت رؤیای جریان انحرافی برای دست یافتن به قلب امنیتی نظام ناکام ماند. هنوز خیلی­ها از ریز ماجرا با خبر نیستند. در این مجال، این ماجرای تاریخی را مرور می کنیم.

  

نامه - حکم - امام خامنه ای در ابقای مصلحی  

برای دیدن عکس بزرگ­تر روی عکس کلیک کنید

 

 

آنچه مسلّم است ماجرا یک شبه اتفاق نیفتاد. بعد از مواضع و عمل­کرد عجیب مشایی و حسّاس شدن تمام دل­سوزان با بصیرت نظام، درست 6 ماه پیش از حکم امام خامنه­ای مبنی بر ابقای وزیر اطلاعات، گزارش­هایی به معظم له رسید که حاکی از دخالت­های جریان انحرافی در لایه­های وزارت اطلاعات بود. مقام معظم ولایت شخصاً از وزارت بازدید کردند و ظاهراً بیاناتی نیز با مسئولین وزارت داشتند. اما جریان انحرافی دست بردار نبود و چند عامل خود از جمله «عبداللهی» (رئیس ستاد اطلاعات) را در درون وزارت فعال کرده بود. 

  

در فروردین ماه سال گذشته، مصلحی در جلسه­ای که با حضور معاونین وزارت و چند عضو دیگر تشکیل داده بود، نکاتی در باب تحرکات جریان انحرافی بیان می­کند. عبداللهی بارها سخن وزیر را قطع می­کند و حتی وزیر را متوهّم می­خواند. وزیر که تا آن زمان با عبداللهی مدارا کرده بود، پس از جلسه او را عزل می­کند. 

  

رئیس جمهور از طریق رئیس دفتر خود (مشایی) از ماجرا مطلع شده، وزیر را احضار می­کند و می­گوید:«چرا عبداللهی را بدون هماهنگی(!) برداشتی؟». مصلحی تأکید می­کند که وزیر به صورت معمول با یک نیروی خود برخورد کرده است. احمدی نژاد می­گوید: «از این لحظه نمی­خواهم شما وزیر باشید، استعفا بدهید.» مصلحی امتناع می­کند و دکتر می­گوید:«اگر استعفا ندهید عزلتان می­کنم.» 

  

تا این لحظه هنوز کسی استعفای مصلحی را ندیده است، اما در سایت دولت اعلام شد که رئیس جمهور استعفای مصلحی را پذیرفته است. وقتی خبر به مقام معظم ولایت می­رسد، امام خامنه­ای نامه­ای با دست­خط خود و در پاکتی محرمانه، توسط یکی از اعضای دفتر برای احمدی نژاد ارسال می­کنند. احمدی نژاد از حامل نامه موضوع را سؤال می­کند و او اظهار بی­اطلاعی می­کند و وقتی نامه را باز می­کند و می­خواند، می­گوید: «خوب، این مسئله که تمام شده»! 

  

پس از این ماجرا، امام خامنه­ای با قاطعیّت، حکم را طی نامه­ای برای حیدر مصلحی صادر می­کنند: «بسم الله الرحمن الرحیم. حجة الاسلام جناب آقای مصلحی دام توفیقه، وزیر محترم اطلاعات. استحکام و انسجام و روزآمد بودن دستگاه اطلاعاتی کشور یکی از پایه­های مهم اقتدار نظام اسلامی است، لذا از شما می­خواهم بیش از پیش در انجام مأموریت­های مهم داخلی و خارجی وزارت اطلاعات اهتمام به خرج داده و با سرمایه ی عظیمی که آن وزارتخانه از نیروی انسانی توانمند و انقلابی و متدین و فن آوریهای روز برخوردار است و با حمایت دولت خدمتگزار و همکاری سایر نهادهای اطلاعاتی اجازه ندهید کوچکترین فترت و سستی در انجام وظایف قانونی آن دستگاه مهم پیش آید. برای شما و معاونان و مدیران محترم و همه ی فرزندان ایران عزیز و انقلابی ام در وزارت اطلاعات دعا میکنم. موفق و مؤید باشید. سید علی خامنه ای. 30/ فروردین / 1390». 

  

نخستین جلسۀ هیئت دولت در کردستان است و مصلحی در تهران و در جلسه شرکت ندارد. در نخستین جلسۀ هیئت دولت در تهران، مصلحی بنا به مشورت با دفتر، طی سفری به قم، دیدارهایی با طلاب، مراجع و مدیر کل اطلاعات قم برگزار می­کند؛ اما در دومین جلسۀ هیئت دولت شرکت می­کند. رئیس جمهور وارد جلسه می­شود، مصلحی را که می­بیند آشکارا به هم می­ریزد، صبر می­کند درس اخلاق آیت الله حائری شیرازی تمام شود، از او اجازه می­گیرد از جلسه خارج می­شود و مصلحی را احضار می­کند و مورد عتاب قرار می­دهد. مصلحی می­گوید:«دستور آقاست که باشم». احمدی نژاد می­گوید:«شما به مسائل بین من و آقا کاری نداشته باشید». مصلحی ساختمان را ترک می­کند. خبر که به فرمان­دهی معظم کل قوا می­رسد، می­فرمایند که مصلحی حتماً باید در جای خودشان باشند. امام خامنه­ای همچنین همه را به آرامش و حفظ احترام رئیس جمهور سفارش می­کنند.    

 

 دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور

 

در این مقطع احمدی نژاد بزرگ­ترین اشتباه زندگی خود را – تا این لحظه – مرتکب می­شود و یازده روز از حضور در نهاد ریاست جمهوری خودداری می­کند. البته در دیداری با امام خامنه­ای جسارت را از حد می­گذراند و به خیال خود می­خواهد رهبری را آگاه (!) کند. حضرت آقا با مهربانی و قاطعیت تأکید می­کنند که صلاح کشور و دولت، در بودن مصلحی است و تلویحاً به دکتر می­فهماند که این، یک حکم حکومتی است. رئیس جمهور می­گوید:«آیا اختیار دارم که استعفا بدهم و دیگر سر کار نروم». حضرت آقا پاسخ می­دهند که بله، می­توانی استعفا بدهی، ولی آن را مکتوب کن! کم کم نیروهای ارزشی نظام در جای جای کشور علیه شخص احمدی نژاد موضع می­گیرند. پیغام­ها و رایزنی­ها برای نجات رئیس جمهور آغاز می­شود. مجلس خیز جدی برای استیضاح رئیس جمهور برمی­دارد و دکتر درمی­یابد که یا باید لجبازی را تمام کند و برگردد و یا برای همیشه منفور امت ایران شود. در آخرین رایزنی، وقتی ضرغامی به دیدار احمدی نژاد می­رود، دکتر اعلام می­کند که در محل کار خود حاضر می­شود و با اعلام این خبر توسط ضرغامی، حکایت تلخ تجدیدی احمدی نژاد در یک آزمون ولایت مداری، پایان می­یابد.  

  

نخستین حضور احمدی نژاد در هیئت دولت بعد از یازده روز خانه نشینی

طرح کاربردی حمایت از داوران / پیامک به عادل فردوسی پور

برنامۀ نود این هفته به ناامنی داوران فوتبال در زمین مسابقه اشاره  داشت. تصویری هم از کتک خوردن و فرار یک داور به نمایش درآمد و عادل چند بار تأکید کرد که باید از داوران حمایت شود. در همان اثنای برنامه پیامکی برای عادل فردوسی پور فرستادم که عیناً در این­جا می­آورم:

 

 

چند پیشنهاد برای حمایت از داوران:

-          تجهیز داوران به لباس ایمنی (ضمن هماهنگی با فدراسیون موتور سواری)

-          قراردادن محافظینی در اطراف زمین برای کتک کاری با مهاجمین (ضمن هماهنگی با فدراسیون هنرهای رزمی)

-          جبران خسارت داوران با پول­های کلان (ضمن هماهنگی با دست­های پشت پرده)

-          سرپوش گذاشتن روی اشتباهات داوران و رسانه­ای کردن زشتی­ها (ضمن هماهنگی با عادل فردوسی­پور)         

اعتراض خانوادۀ شهید آوینی به تغییر تاریخ

اشاره: در حالی که خانوادۀ شهید آوینی به تغییر تاریخ شهادت وی از 20 فروردین به 21 فروردین در تقویم رسمی کشور اعتراض می‌کنند، شورای فرهنگ عمومی این مسئله را مسبوق به سابقه و اقدامی هماهنگ‌شده با بنیاد شهید و خانوادۀ شهید آوینی می‌داند.

 

1-      اعتراض خانوادۀ شهید: شهید مرتضی آوینی هنرمند و نویسنده عرصه دفاع مقدس و سازنده مجموعه مستند «روایت فتح»، روز 20 فروردین ماه 1372 در فکه به شهادت رسید، اما تاریخ شهادت او دست کم در تقویم امسال، به 21 فروردین تغییر کرده است. این مسئله واکنش اعضای خانواده شهید آوینی را به دنبال داشته است. همسر و فرزندان شهید آوینی در اطلاعیه‌ای نسبت به این مسئله اعتراض کرده‌اند. متن کامل این اطلاعیه به شرح زیر است: بسم رب‌ الشهداء و الصّدّیقین. لازم می‌دانیم به‌ اطلاع مردم محترم ایران برسانیم طبق تصمیم شخص یا نهادی که هویتش برای ما نامعلوم است، در تقویم‌های رسمی منتشر شدۀ سال جدید، سال­روز شهادت سیدمرتضی آوینی از روز 20 فروردین به روز 21 فروردین منتقل شده است. بدیهی است واقعۀ شهادت ایشان در روز 20 فروردین سال 1372 رخ داده و بعید می‌دانیم گذر زمان باعث شود سال­روز شهادت کسی جا‌ به‌ جا شود، مگر اینکه جابه­جایی واقعیت‌های تقویمی هم مثل دیگر جا‌به­جایی‌ها در مورد شخصیت ایشان مجاز دانسته شده باشد. با احترام: مریم امینی، مائده آوینی، کوثر آوینی، سجاد آوینی.

2-      تداخل با روز ملی فناوری هسته‌ای دلیل تغییر تاریخ: رضا یعقوبی، معاون اداره‌کل دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور در این باره گفت: در اینکه شهید آوینی 20 فروردین به شهادت رسیده‌اند، بحثی نیست اما همان زمان و با ورود مناسبت «روز ملی فناوری هسته‌ای» به تقویم، برای جلوگیری از تداخل برنامه‌های مربوط به هر دو مناسبت، این تاریخ یک روز به جلو (21 فروردین) آمد. وی افزود: این اتفاق مربوط به امسال هم نیست و مسبوق به سابقه است و از همان سالی که مناسبت مربوط به شهادت آوینی به تقویم آمد، در همین تاریخ یعنی 21 فروردین در تقویم‌های رسمی کشور درج شد. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم که تدفین شهید آوینی در این روز انجام شده است. این مقام مسئول در شورای فرهنگ عمومی کشور همچنین تأکید کرد: تغییر تاریخ شهادت سیدمرتضی آوینی در تقویم، پس از انجام هماهنگی با خانوادۀ این شهید، بنیاد شهید آوینی1، مؤسسۀ روایت فتح و دیگر مراکز مرتبط با نشر و ادامۀ فعالیت‌های وی صورت گرفته است. یعقوبی سپس دربارۀ اعتراض خانوادۀ شهید آوینی به این مسئله، گفت: اگر قرار بود اعتراضی صورت گیرد، باید در همان موقع انجام می‌شد. ضمن اینکه من هم چیزی در این باره نشنیده‌ام.

3-      رد ادعای شورای فرهنگ عمومی و هشدار خانوادۀ شهید: اعضای خانواده شهید سیدمرتضی آوینی صبح روز پنجشنبه 17 فروردین، با ارسال جوابیه‌ای، ادعای شورای فرهنگ عمومی کشور را رد کردند و نسبت به این موضوع هشدار دادند. متن کامل پاسخ خانوادۀ شهید آوینی به شورای فرهنگ عمومی به این شرح است: با سلام و تحیت، گرچه حرفه‌ای‌تر بود ابتدا متن اطلاعیه‌ای را که در اختیار شما قرار دادیم، به شکل مستقل منتشر می‌کردید و سپس جوابیۀ‌ شورای فرهنگ عمومی کشور را، با این همه، بابت پی‌گیری این موضوع و اخذ توضیح از مسئولین مربوطه از شما سپاس گزاریم. با توجه به آن‌چه از قول معاون اداره کل دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور نقل کرده‌اید، لازم می‌دانیم جهت اطلاع افکار عمومی، به چند نکته اشاره کنیم: یک: در متن پاسخ منتشرشده، ادعا شده «تغییر تاریخ شهادت سیدمرتضی آوینی در تقویم پس از انجام هماهنگی با خانوادۀ این شهید، بنیاد شهید آوینی1، مؤسسۀ روایت فتح و دیگر مراکز مرتبط با نشر و ادامۀ فعالیت‌های وی صورت گرفته است.» ما به‌ عنوان خانوادۀ شهید آوینی هر گونه گفت و گو و «هماهنگی با خانواده» برای این جا‌به­جایی تقویمی را تکذیب می‌کنیم و تقاضا می‌کنیم چنانچه سندی برای اثبات انجام گفت و گو با هر یک از اعضای خانواده وجود دارد، ارائه شود. مکانی به‌نام «بنیاد شهید آوینی» نیز برای ما ناشناخته است و اگر منظور «مؤسسۀ شهید آوینی» است، این مؤسسه و همچنین مؤسسۀ روایت فتح، هیچ نوع ارتباطی با خانوادۀ شهید آوینی ندارند و اساساً صلاحیت این را ندارند که در خصوص موضوعی مثل تغییر تاریخ شهادت سید مرتضی آوینی طرف مذاکرۀ شخص یا ارگانی قرار بگیرند1. دو: ادعا شده «از همان سالی که مناسبت مربوط به شهادت آوینی به تقویم آمد، در همین تاریخ یعنی 21 فروردین در تقویم‌های رسمی کشور درج شد.» نادرست بودن این ادعا با رجوع به تقویم‌های منتشرشده در سال‌های گذشته قابل رؤیت است. «مناسبت مربوط به شهادت آوینی» در همان اولین سال­گرد شهادت ایشان وارد تقویم شده و روز ثبت‌شده هم 20 فروردین بوده است، به این دلیل ساده که ایشان در روز 20 فروردین به شهادت رسیده است. سه: ادعا شده «نباید فراموش کنیم که تدفین شهید آوینی در این روز [یعنی 21 فروردین] انجام شده است.» شهید آوینی صبح روز بیستم فروردین به شهادت رسید و پیکرش در 22 فروردین تشییع شد و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. بنابراین در روز 21 فروردین هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است. عجیب است که مسئولین محترم با وجود کمبود اطلاعات‌، برای توجیه یک اشتباه مرتکب اشتباهات بعدی می‌شوند و به‌نظر می‌‌رسد علاقه دارند علاوه بر تغییر تاریخ شهادت، تاریخ تدفین را هم عوض کنند. چهار: ادعا شده «با ورود مناسبت روز ملّی فناوری هسته‌ای به تقویم، برای جلوگیری از تداخل برنامه‌های مربوط به هر دو مناسبت، این تاریخ یک روز به جلو (21 فروردین) آمد.» این خبری است که از پیش می‌دانیم و اعتراض ما نیز به همین جا‌به­جایی صورت گرفته [است]. آیا از نظر مسئولین شورای فرهنگ عمومی کشور، منطقی است که پانزده سال بعد از شهادت شهید آوینی، مناسبتی دیگر در همان روز گنجانده شود و به تدریج، مناسبت قدیمی‌تر به روز دیگری رانده شود؟ آیا منطقی است که برای حفظ یک مناسبت قراردادی، یک واقعۀ تاریخی جا‌به­جا شود؟ طبق استدلال انجام شده، اگر در گذر ایام چند واقعۀ دیگر در همین تاریخ روی دهد، این احتمال وجود دارد که سال­روز شهادت سید مرتضی آوینی جلوتر برود و به اردیبهشت‌ماه منتقل شود. آیا این دلیل معقولی است که برای جلوگیری از تداخل مراسم‌ها، در تاریخ دست ببریم؟ سؤال ما این است که «مراسم» مهم‌تر است یا اصل یک رخداد تاریخی؟ با تجدید احترام: مریم امینی، مائده آوینی، کوثر آوینی، سجاد آوینی.

 

 

پ.ن: 1- شایان ذکر است چون پاسخ شورای فرهنگ عمومی گشور در خبرگزاری مهر درج شده است، عمداً یا سهواً به گونه­ای است که مشخص نباشد یکی از طرف مذاکرات بنیاد شهید بوده است. در خبر مهر، به جای بنیاد شهید، «بنیاد شهید آوینی» آمده است و خانوادۀ شهید هم گفته­اند که چنین بنیادی را نمی­شناسند. خبرگزاری مهر در تولید این چنین خطاهای – لابد – سهوی، ید طولایی دارد. 2- امیدواریم مسئولین با عمل­کرد غلط خود، خانوادۀ یک شهید ارزشمند را در مقابل نظام قرار ندهند!

از علی دایی تا دایی علی ... / در جست و جوی «معنویت گم شده»

اشاره: این یادداشت از روزنامه وزین کیهان انتخاب شده است. چون نویسنده اندکی به افراط رفته است، متن کوتاه و ویرایش (ظاهری و معنوی) گردید تا نامحرمانه بهتر بتواند از محتوای آن دفاع کند.

 

خیلی بی معرفتیم!

توضیح ضروری: قبل از هر چیز، لازم به توضیح است که نگارنده نیز معتقد به حفظ حرمت مادی و معنوی تمامی قهرمانان ورزشی کشور عزیزمان می باشد.

علی دایی برای همه ایران­دوست­ها قابل احترام است، زیرا او آقای گل جهان شناخته شده است. هر چند بابت هر گلی که زده، چند گل هم نزده است! هر چند گل­های او که با همکاری تیمی حاصل شده، با سکه­های طلا جبران شده است.

علی دایی متولد 1348 است و دایی علی هم متولد 1348 .

دایی علی سال 1362 دندانه­ای ناقابل به زیر هشت (8) تاریخ تولد شناسنامه­اش اضافه کرد تا با تاریخ تولد 1345 مجوز حضور در جبهه­های جنگ تحمیلی را در سن 14 سالگی دریافت کند.

هم­زمان که علی دایی برای اعتلای ورزش کشورش، سرش را مقابل توپ قرار می داد، دایی علی نیز برای حفظ  اسلام و حفظ کشور، سر را مقابل توپ و خمپاره و ... قرار می­داد. نتیجه این شد که علی دایی با بیش از 100 گل زده، شد آقای گل جهان، و دایی علی با شکار بیش از 100 تانک متجاوز عراقی، شد جانباز و ... .

علی دایی به علت سهل انگاری و صدمات وارده در تصادف، در بیمارستان بستری شد و دایی علی هم به دلیل عارضه­های شیمیایی و ... بین بیمارستان و منزل سرگردان شد.

خبر بستری شدن علی دایی به عنوان قهرمان ملی، در تمامی بخش­های مختلف خبری (دقت بفرمایید تمام بخش­های خبری نه بخش خبرهای ورزشی!) پخش شد، ولی خبر بستری شدن دایی علی را هیچ کس متوجه نشد!

همزمان با خبر تصادف علی دایی، سه نفر از رزمندگان دلاور لشکر علی ابن ابی­طالب (ع) برای کمک رسانی به مردمشان جان خود را فدا کردند، ولی هیچ کس این خبر را در صدا و سیمای کشورمان ندید!

رکورددار سنی جانبازان شهید شد، کسی نفهمید! زیرا متولیان فرهنگی از جمله صدا و سیما نخواستند بفهمند که علی دایی و امثال او مدیون جانفشانی دایی علی و امثال او هستند! شاید هم فهمیدند و نخواستند روحیۀ عشق و ایثار قدری فضای بهاری کشور را عطرآگین کند! شاید می­خواهند نسل جدید به جای آن که مانند دایی علی لنگ هزینه­های درمانی­شان در شب عید باشند، غصۀ ساعت رولکس چند ده میلیونی و دلارهای گم شده در تصادفشان را بخورند!؟

برای علی دایی بال­گرد جهت انتقال به خصوصی ترین و ایضاً بهترین بیمارستان تهران اعزام می­شود و کل هزینه­های سهل انگاری او را حضراتِ دست در کیسۀ بیت المال تقبل می­کنند، ولی امثال دایی علی باید با همان امدادهای غیبی روزگار خود را سر کنند! حالا دیگر نه طلایی باقی مانده، نه فرشی و نه هیچ متاع ارزشمند دیگری تا غیب شود و هزینه­ها را  تأمین نماید!

خیلی بی معرفتیم!

در هنگام تحویل سال 1391 از چند ساعت قبل تمامی شبکه­های صدا و سیما خواننده­ها و هنر پیشه­های دست چندم و فوتبالیست­های از رده خارج شده و حتی چهره های خطاکار و ممنوع التصویر شده را جلو دوربین آورده بودند، ولی دریغ از معرفی یک رزمندۀ دفاع مقدس!

به راستی چه جریان فکری­ای مانع از بروز و گسترش فرهنگ ناب دفاع مقدّس در کشور اسلامی ما گردیده است؟! آیا دشمن در نفوذ عوامل خود تا این حد موفق عمل کرده است که سراسر شبکه­های تلویزیونی، رادیویی و رسانه­ای ما را در اختیار گرفته و به هر مناسبت چهره­هایی را در منظر دید نسل جوان کشورمان قرار می دهند که یا فوتبالیست هستند، یا خواننده، یا هنرپیشه و یا حتی بنا به خطاهای خود ممنوع التصویر اند؟!

به جای الگو قرار دادن این گونه افراد برای نسل جوان، چرا نمی­آییم شهدای زنده را مطرح کنیم؟! چرا در کنار قهرمان ملی خطاب کردن فلان فوتبالیست و معاف کردن او از خدمت سربازی، و دادن نشان افتخار و لیاقت به ایشان، نمی­آییم به شهدای زنده بها بدهیم؟! چرا همگام با دشمن سعی در فراموش کردن فرهنگ دفاع مقدس داریم؟!