نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

از علی دایی تا دایی علی ... / در جست و جوی «معنویت گم شده»

اشاره: این یادداشت از روزنامه وزین کیهان انتخاب شده است. چون نویسنده اندکی به افراط رفته است، متن کوتاه و ویرایش (ظاهری و معنوی) گردید تا نامحرمانه بهتر بتواند از محتوای آن دفاع کند.

 

خیلی بی معرفتیم!

توضیح ضروری: قبل از هر چیز، لازم به توضیح است که نگارنده نیز معتقد به حفظ حرمت مادی و معنوی تمامی قهرمانان ورزشی کشور عزیزمان می باشد.

علی دایی برای همه ایران­دوست­ها قابل احترام است، زیرا او آقای گل جهان شناخته شده است. هر چند بابت هر گلی که زده، چند گل هم نزده است! هر چند گل­های او که با همکاری تیمی حاصل شده، با سکه­های طلا جبران شده است.

علی دایی متولد 1348 است و دایی علی هم متولد 1348 .

دایی علی سال 1362 دندانه­ای ناقابل به زیر هشت (8) تاریخ تولد شناسنامه­اش اضافه کرد تا با تاریخ تولد 1345 مجوز حضور در جبهه­های جنگ تحمیلی را در سن 14 سالگی دریافت کند.

هم­زمان که علی دایی برای اعتلای ورزش کشورش، سرش را مقابل توپ قرار می داد، دایی علی نیز برای حفظ  اسلام و حفظ کشور، سر را مقابل توپ و خمپاره و ... قرار می­داد. نتیجه این شد که علی دایی با بیش از 100 گل زده، شد آقای گل جهان، و دایی علی با شکار بیش از 100 تانک متجاوز عراقی، شد جانباز و ... .

علی دایی به علت سهل انگاری و صدمات وارده در تصادف، در بیمارستان بستری شد و دایی علی هم به دلیل عارضه­های شیمیایی و ... بین بیمارستان و منزل سرگردان شد.

خبر بستری شدن علی دایی به عنوان قهرمان ملی، در تمامی بخش­های مختلف خبری (دقت بفرمایید تمام بخش­های خبری نه بخش خبرهای ورزشی!) پخش شد، ولی خبر بستری شدن دایی علی را هیچ کس متوجه نشد!

همزمان با خبر تصادف علی دایی، سه نفر از رزمندگان دلاور لشکر علی ابن ابی­طالب (ع) برای کمک رسانی به مردمشان جان خود را فدا کردند، ولی هیچ کس این خبر را در صدا و سیمای کشورمان ندید!

رکورددار سنی جانبازان شهید شد، کسی نفهمید! زیرا متولیان فرهنگی از جمله صدا و سیما نخواستند بفهمند که علی دایی و امثال او مدیون جانفشانی دایی علی و امثال او هستند! شاید هم فهمیدند و نخواستند روحیۀ عشق و ایثار قدری فضای بهاری کشور را عطرآگین کند! شاید می­خواهند نسل جدید به جای آن که مانند دایی علی لنگ هزینه­های درمانی­شان در شب عید باشند، غصۀ ساعت رولکس چند ده میلیونی و دلارهای گم شده در تصادفشان را بخورند!؟

برای علی دایی بال­گرد جهت انتقال به خصوصی ترین و ایضاً بهترین بیمارستان تهران اعزام می­شود و کل هزینه­های سهل انگاری او را حضراتِ دست در کیسۀ بیت المال تقبل می­کنند، ولی امثال دایی علی باید با همان امدادهای غیبی روزگار خود را سر کنند! حالا دیگر نه طلایی باقی مانده، نه فرشی و نه هیچ متاع ارزشمند دیگری تا غیب شود و هزینه­ها را  تأمین نماید!

خیلی بی معرفتیم!

در هنگام تحویل سال 1391 از چند ساعت قبل تمامی شبکه­های صدا و سیما خواننده­ها و هنر پیشه­های دست چندم و فوتبالیست­های از رده خارج شده و حتی چهره های خطاکار و ممنوع التصویر شده را جلو دوربین آورده بودند، ولی دریغ از معرفی یک رزمندۀ دفاع مقدس!

به راستی چه جریان فکری­ای مانع از بروز و گسترش فرهنگ ناب دفاع مقدّس در کشور اسلامی ما گردیده است؟! آیا دشمن در نفوذ عوامل خود تا این حد موفق عمل کرده است که سراسر شبکه­های تلویزیونی، رادیویی و رسانه­ای ما را در اختیار گرفته و به هر مناسبت چهره­هایی را در منظر دید نسل جوان کشورمان قرار می دهند که یا فوتبالیست هستند، یا خواننده، یا هنرپیشه و یا حتی بنا به خطاهای خود ممنوع التصویر اند؟!

به جای الگو قرار دادن این گونه افراد برای نسل جوان، چرا نمی­آییم شهدای زنده را مطرح کنیم؟! چرا در کنار قهرمان ملی خطاب کردن فلان فوتبالیست و معاف کردن او از خدمت سربازی، و دادن نشان افتخار و لیاقت به ایشان، نمی­آییم به شهدای زنده بها بدهیم؟! چرا همگام با دشمن سعی در فراموش کردن فرهنگ دفاع مقدس داریم؟!

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 15 فروردین 1391 ساعت 01:26

سلام
ولی بودن مهم است. می خواهد شما علی دایی باش یا دایی علی.
گمنامی دایی علی ها ،ارث اولیاء است وشهرت سهم علی دایی ها
درد همراه لذت روزی دایی علی ها ست ولذت همراه درد هم روزی علی دایی ها

فراهانی 15 فروردین 1391 ساعت 12:14

سلام استاد همیشه سرفراز
همه دست در دست هم دادند تا دختر غرق در ناز و نعمت علی دایی شب عید غصه ای نداشته باشد، اما محیای یک سال و هفت ماهه -دختر شهید محمد سلیمانی -دومین روز سال91 بابای رشید و مهربانش را تا گلزار شهدا مشایعت کرد و امروز مادر او به فکر روزهایی است که دخترش کودکانی را خواهد دید که در آغوش پدرانشان فارغ از هر غمی هستند اما او بابا ندارد! و از مادر سراغ بابای از سفر برنگشته خود را خواهد گرفت.
علی دایی سلامتی خود را باز خواهد یافت و دوباره جنجال و جدلهای دنیای به ظاهر گل از سر گرفته خواهد شد!
وهییت محبین الزهرا-سلام الله علیها- جوادالایمه چند روز دیگر بدون بنیان گذارش -شهید محمد سلیمانی- عزاداری ایام فاطمیه را از سر خواهد گرفت .
شاید این فاطمیه آخرین فاطمیه بی مهدی باشد.
سیما هم با برنامه های .... خود جای دایی علی ها نیست!
دایی علی ها در قلب پر از نور خدای مقتدایشان حضرت امام خامنه ای_حفظه الله - جا دارند.
در ایام تعطیل خبر سیما با خبرهایی خنده بازاری بود.
"روز 5فروردین اداره ها باز شد!"
"روز 13 فروردین مردم به طبیعت رفتند!"
"روز14 فروردین مدرسه ها باز شد!" اگر خبرگذاریها نگویند مردم از کجا بدانند تعطیلات تمام شده است؟!!!!خبر مهمی دیگری بود که نگفته باشند؟!!!

سلام خواهر بزرگوار
با یادی که از دختر شهید سلیمانی کردید اشک را به چشمانم آوردید.
لطفا سلام و عرض ادب و احترام این جانب را به محضر حضرت معصومه (سلام الله علیها) و شهیدان عزیز و ارجمند استان قم ابلاغ کنید؛ فعلاً که دستم کوتاه است!
موفق، برقرار، سربلند و عاقبت به خیر باشید.

حسن 16 فروردین 1391 ساعت 02:04

سلام علیکم /سال نو برشما وخانواده محترمتان مبارک /انشالله امسال سال بالندگی وتعالی معرفت وجدان وانصاف وعشق به هم نوع وسال اخلاق باشد /برادر بزرگوار استاد ارجمند شهید زنده عزیز جان ما چگونه ازشما وقت برای مصاحبه بایدبگیریم ؟آنهایی که کربلایی هستند دنبال خدمتند مثل خودشما آنهایی هم که دنبال شهرتند معلومه که کربلایی نیستند /به فرموده ی حضرت آقا مابایدپرچم دار علم وقدرت وصنعت در منطقه باشیم هرکس در این راه قدم برمیدارد ما خاک پایش هستیم وهرکس مخل این حرکت ما دشمنش بقیه ی کارها درست می شود به اصل قصه بپرداز برادر وقت تنگ است خدا روح آقای سوداگر راشادکند (راه حل بگو غرنزن) دلمان برای شما هم تنگ شده به امید دیدار

سلام برادر بزرگوار
عید بر شما هم مبارک باد و همچنین بر خانواده ارجمند.
این یادداشت اثر بنده نیست و نویسنده اش آقای درخشنده می باشد و در کیهان چاپ شده و بنده با حک و اصلاح آن را درج کردم.
در مورد مصاحبه نیز قدر مسلّم شما افراد زیادی را می شناسید که باید خاطراتشان ثبت شود و حالا حالاها وقت تان پر است. بنده نیز حتی در حین اجرای جشنواره که مصاحبه به نوعی واجب بود، از خبرنگاران فراری بودم و حتی هفته آخر که گل کار رسانه ای بود، همه را قال گذاشتم ، چرا که حدیث دل ما شنیدن ندارد!
بنده با اجازه شما مدتی از دوستان دور هستم و فقط در این دنیای مجازی حاضرم.
چرا نشانی وبلاگتان را درج نکرده اید، بنده برای اطلاع بازدید کنندگان درج می کنم: http://hassanraci.parsiblog.com
مشتاق دیدار هستم، به امید آن روز، دعا بفرمایید.

حسن 17 فروردین 1391 ساعت 02:06 http://hassanraci.parsiblog.com

باسلام مجدد /حاجی آدرس بدهید تا این حقیر برای خدمت گذاری حاضرشوم / بعد از شهادت حاج احمد هر چه می نویسم ارسال نمی شود البته یک مدتی نبودم دلیل خاصی دارد / با تشکر ارادتمند شما حقیر /بنده ی عاصی حسن راثی / به امید دیدار والتماس دعا

سلام بزرگوار
شرمنده نکنید. ان شاء الله خدمت شما تماس می گیرم.
پاینده باشید.

علی آخوندزاده 17 فروردین 1391 ساعت 17:16

سلام
محدوده پرده ها و نقاط عطف فیلمنامه کوتاه زیر سی صفحه حدوداْ چگونه است ؟ اگر ممکن است نقاط عطف را کسری بفرمایید . مثلاْ یک چهارم اول فیلمنامه .

سلام
از من نخواهید که در این محیط وارد بحث آموزشی آن هم فیلم نامه بشوم و حتی هنوز سوال را کامل نخوانده ام. به خاطر نوع برنامه ریزی روزانه بسیاری از دوستان خود را در رد درخواست های – حتی کوچک – شان رنجانده ام. در صورت ورود به این وادی باید تمام وقتم را بگذارم و تصور نکنید که فقط جناب عالی سوال دارید. به قول آقای سرشار همه فکر می کنند فقط خودشان هستند و وقت زیادی از طرف نمی گیرند. لذا بنده برای حفظ رویه و برقراری عدالت مجبورم این همه (!) بی رحم باشم. این وبلاگ اگر چه گاه به گاه بر اساس دغدغه ها به روز می شود ولی برای بنده حکم زنگ تفریح دارد ... .
مضاف بر همۀ این ها، به خاطر تمرکز، هدف گذاری بنده در بخث آموزش فقط داستان است و جلسات و دوره های به جز داستان را تا کنون نپذیرفته ام. امیدوارم قبول کنید و باعث نشوید به وبلاگ های ناشناسم پناه ببرم
برای ننوشتن در وبلاگ های معرفی شده همین الان هم انگیزه دارم. گاهی همین یکی دو بزرگواری که با کامنت بنده را شرمنده می کنند، باعث می شوند به فکر ترک نامحرمانه بیفتم، چون خود را لایق تعریف های ایشان نمی دانم. لطفا انگیزه ام را کامل نکنید.
موفق باشید.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد