مشاور ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران، در نامهای سرگشاده، ضمن به چالش کشیدن سید محمد خاتمی، او را به دوئل تلویزیونی دعوت کرد. علی زارعی نجفدری در این نامه آورده است:
علیایحال، از این مواضع و حرفهایتان اینگونه برداشت میشود که ظاهراً گذشتههای نزدیک را فراموش کردهاید و یا فکر میکنید مردم فراموش کردهاند. از اینرو یادآوری آن لازم به نظر میرسد: اینکه مردم را عوام و ناتوان از قدرت تشخیص و خودتان را قیم فکری مردم میدانید ، اینکه بیش از یک دهه بر طبل اصلاحات کوبیدید و خودتان را پرچمدار اصلاحات و دیگران را مخالف هرگونه اصلاح گری قلمداد نمودید ، اینکه معیشت را اولویت دست چندم مردم و دغدغهمندان معیشت مردم را پوپولیسم عنوان میکنید، اینکه آزادی را به گونه ای طرح میکنید که مطلق بودن آن را در اذهان متبادر مینماید ، اینکه دمکراسی [غربی] را امری لایتغیر و ناقدین لیبرال دمکراسی را غیر واقعبین میدانید، اینکه لوئیجرگه مدل افغانستان را بر تفکر مترقی و وحدتبخش ولایی کارسازتر میدانید، اینکه بیانیه حقوق بشر تراوش شده از ذهن اندیشمندان قرون گذشته فرانسه را غیر قابل خدشه و ناقدین آن را غیرقابل تحمل ؛ و در مقابل برخی از احکام اجتماعی مسلّم دین را قابل نقد و ناقدین آنرا دارای ذهنی روشن و مستحق حمایت میدانید ، اینکه پروژه سراسر ابهام و بدون مبانی علمی " گفتوگوی تمدنها " را ظاهراً دوستان و همفکرانتان در جای دیگر ساخته و پرداخته نموده و از زبان شما بیان میشود و در پی آن به جای گفتوگو و تعامل و تعاطی صاحبان تمدن، شخصیتهای سیاسی به لابیگری و بدهبستانهای سیاسی میپردازند، اینکه طرح ساماندهی اقتصادی را حتی برروی کاغذ هم نتوانستید ترسیم کنید و درمقابل ، طرح تحول اقتصادی آماده اجرای دولت را موجب زیرسؤال رفتن عملکرد دوران مسئولیت اجرایی خود و جریانات فکری و سیاسی خود دانسته و غیرعلمی و غیرمنطقی آنرا مورد هجمه قرار میدهید ، اینکه پس از سالها درگیریهای درون جناحی، هنوز در تعیین شیخ اصلاحات و رهبری اصلاحات گیر کردهاید، اینکه دولت شما ( قوه مجریه نظام) در قالب اپوزوسیون نظام عمل کرده و در این اپوزوسیونیگری، فراکسیون اکثریت مجلس وقت را با خود همراه نموده و ساز خروج از نظام را کوک میکردید ، اینکه مقاومت مدنی در مقابل نظام را اندیشهای راهبردی و این مقاومت مدنی را نسخهای شفابخش برای مردم معرفی و ترویج نموده ودر نهایت با "نه" بزرگ مردم مواجه شدید ، اینکه راهبرد مجهول الهویه "جامعه مدنی" را در مقابل نظریه مترقی "جامعه ولایی" و "نظام اسلامی" قرار دادید، اینکه بین مقاومت مدنی این طرف آب و مقاومت ملّی آن طرف آب چه رابطهی تئوریک و ارگانیکی وجود دارد؟، اینکه مسئول اجرایی و مجری تئوریهای نظام، خود به تئوری پردازی پرداخته و در هرولهی میان تئوری و اجرا فرصت سوزی را کارکرد اصلی خود نمودید ، اینکه هشت سال از عمر ارزشمند نظام را به جای کار و تلاش و اقدامات اجرایی، به گفتاردرمانی پرداخته و فرصت سوزی نمودید، اینکه اندیشههای مترقی و تابناک حضرت امام خمینی(ره) را قابل نقد دانسته و تئوریهای دست چندم دهههای گذشتهی تئوری پردازان غرب را ترجمه و به مثابه وحی منزل به خورد جامعه دادید، اینکه برخی از شخصیتهای نظام را عالیجنابان سرخپوش و یقه سفیدان ... عنوان نموده و بعداً در یک حرکت تلهپاتی سیاسی و چرخش تاکتیکی(نه استراتژیکی)، همان شخصیتها را ناجیان پروژهی اصلاحات قلمداد نمودید، اینکه با ذرهبینهای قوی و دوربینهای چند مگاپیکسلی دنبال شکافهای قومیتی جامعهی یکپارچهی ایران اسلامی گشته و بر طبل قومیت گرایی نواختید، اینکه سعی در القای شبههی وجود انشقاق و تباین بین جمهوریت و اسلامیت نظام نمودید، اینکه در اجرای تئوری "فشار از پایین و چانه زنی در بالا" دوستان و همفکران شما غائلة 18 تیر سال 1378 را ساخته و پرداخته و اجرا نموده و سرشان به سنگ خورد و ... ، اینکه با شعار "تحمل مخالف"، مخالفین انقلاب و نظام وحضرت امام(ره) را در آغوش گرفته و حلوا حلوا کردید و در مقابل مخالفین و منتقدین داخل نظام بر خود را برنتابیده و با بدترین نوع ممکن برخورد نمودید، اینکه با شعار "چندصدایی" با جذمیّت و دگمیّت کم نظیر به مخالفت و برخورد با صداهای مغایر صدای خودتان پرداخته و در عمل ، تک صدایی را راهبرد محتوم جامعه نشان دادید، اینکه با شعار پلورالیسم و تکثرگرایی ، از یک طرف طمع دست یازی دشمنان بر جامعه را به لحاظ فکری، فرهنگی و سیاسی برانگیختید و از سوی دیگر در عمل با سربرآوردن هر جریان فکری و سیاسی مخالف و منتقد خودتان به مخالفت برخاستید.
هرچند که همه و یا غالب این مباحث و مسائل از نظرها مرده و در تاریخ دفن شدهاند و طرح مجدد آنها به منزلهی نبش قبر نمودن آن است که البته کراهت هم دارد، ولی چه میشود کرد؟ وقتی که مواضع و صحبتهای اخیر جنابعالی حکایت از این دارد که انگار گذشته فراموش شده و "مردم"، "جامعه" و "تاریخ" را فراموشکار می پندارید.
مشاور ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران، سپس با طرح پرسشهایی از رئیس جهور اسبق، او را به مناظرهی تلویزیونی دعوت کرده و به سید محمد خاتمی گفته است:
خوب میدانید که با پاک کردن صورت مسئله، مسئله حل نمیگردد؛ از اینرو بنده بهعنوان کسی که به این مباحث آشنایی و اطلاع دارد، شخص جنابعالی را به یک مناظرهی آزاد تلویزیونی بهصورت حضوری دعوت مینمایم. مناظرهی آزاد از آن جهت که هم مباحث مطروحه در این نامه سرگشاده و هم مباحث دیگری که شما تمایل به طرح آن داشته باشید، طرح گردد ؛ و تلویزیونی از آن جهت که این مناظره به صورت چهره به چهره و زنده و شفاف، بدون تفسیر و تأویل و تحلیل دیگران، به پیشگاه مردم شریف عرضه گردد و قضاوت را به خود مردم بسپاریم.
از هم اکنون می توان حدس زد که برخورد خاتمی و یاران کویر زدهی باران چیست و در هر صورت مردم مطمئن هستند که سید محمد خاتمی حاضر به مناظره نخواهد بود.
قد و قواره این آقا برای خاتمی بسیار کوچک است. کافی است ادبیات او را با خاتمی مقایسه کنید.
میزان قد و قوارهی خاتمی چقدر است؟ :)
بهتر است مناظره انجام شود و مردم نظر بدهند.
کسانی که کاری به جز توهین بلد نیستند، لازم است یا در کامنتهای بینام و نشان از دروغ و توهین بپرهیزند، یا به هنگام توهین نشانی وبلاگ خود را نیز درج کنند.
لذا به اطلاع مغرضین(؟) ارجمند(!) میرسد که از این پس کامنتهای بینام و نشانی که حاوی توهین و گزافهگویی باشد تایید نمیشود.
موتوا بغیظکم.
سلام
اصلاْ خودشو ناراحت نکن
اینا میگذره
یا علی
:)
سلام
خیلی دلمان می خواهد این مناظره شکل بگیرد....
اگر انجام شود.....
چون اقایان می دانند که چه کسانی تلوبزیون داخلی و ملی را مارا می بینند...
موفق باشید
سلام
متشکرم